𝕡𝕒𝕣𝕥 22⁺¹⁸ ⌖

395 37 20
                                    

با حس پرتوی خورشید که به صورتش میخورد دستش رو روی چشم هاش گذاشت ..
- اه لعنتی .. پرده ها رو کی کشیده ؟!
با حس نفس های گرمی که به گردنش میخورد با شوک سمتش برگشت ..
با دیدن خرگوش کوچولویی که با تن برهنه تو بغلش مچاله شده بود با شوک بهش خیره شد ..

یعنی دیشب کوک تو اتاقش خوابیده بود ؟! .. به اطراف نگاهی انداخت و با دیدن تم بنفش متوجه شد ، دیشب رو با اون سپری کردی ..

با شوک به سمت کوک برگشت و به صورت کیوت غرق خوابش خیره شد .. اون خیلی زیبا بود ..

اما به خاطر نمی‌آورد که دیشب چه اتفاقی بینشون افتاده بود .. یعنی اون رو بخشیده بود ؟! ‌‌.. چشمش رو بست و عطر تن پسرک رو به ریه هاش هدیه کرد ..

- " فقط یکم دیگه کنارت بخوابم ، لطفاً بیدار نشو خرگوش کله شق "

با صدای ناله روش رو برگردوند که باعث جلب توجه مرد شد .. کوک هنوز هم غرق خواب بود اما بنظر می‌رسد با درد تو جاش جابه‌جا شده بود ‌.. ته چشمش رو باز کرد .

پتو رو کنار زد تا از جاش بلند بشه .. با دیدن صحنه رو به رو تمام اتفاقات دیشب جلوی چشمش رژه رفت ..

فلش بک

" - تو مال منی ..
تو حق نداری ازم متنفر باشی .. هیچ وقت اجازه نمیدم لحظه ای ازم دور بشی ..
+ این حرفت چ .. چ معنی میده ؟!

- بهت هیچ وقت اجازه نمیدم که از کنارم جم بخوری ..
+ چرا .. چرا این این شکلی شدی ؟؟
- بابت رفتار این چند روزت خیلی عصبیم کردی .. هیچ تمرکزی روی کارم نداشتم .. چند باری ضرر کردم به لطف تو .. حالا که این همه خرابکاری کردی باید مسئولیتش رو قبول کنی ..

به سمت پسر قدم برداشت .. دستی به صورتش کشید و به چشم های ترسیده پسرک خیره شد ..

- قراره امشب حسابی تنبیه شی کیم جونگ‌کوک ! ..
+ کیم .. جونگ‌کوک ؟! ‌‌..
کوک با ترس عقب عقب رفت و به دیوار برخورد کرد .. از ترس ضربان قلبش بالا رفته بود ..
+ من .. من .. صبر کن .. تو .. تو مستی ..

ته بدون کوچکترین توجه ای به حرف هاش ، بهش نزدیک شد نفس عمیقی کشید و بدون هیچ هشداری ، دندون هاش رو تو گردن پسر فرو برد ..

Ups! Ten obraz nie jest zgodny z naszymi wytycznymi. Aby kontynuować, spróbuj go usunąć lub użyć innego.
ABYSSOpowieści tętniące życiem. Odkryj je teraz