🌙قسمت هشتم: مزایای امگا نبودن🌙
○●○●○●○●○●○●○●○●○●○●○●○●○●○
🔞
-جونگهانا... میشه بیدار بشی...با صدای عاجز سونگچول، به سختی لای پلک هاش رو از هم فاصله داد و گردنش رو به طرف صدا چرخوند.
-راتت؟...
بین خواب و بیداری زمزمه کرد و سونگچول هوم اهسته ای کشید.
-یکم صبر کن...
جونگهان هنوز هوشیار نشده نق زد و مدتی پلک هاش رو روی هم فشار داد تا خوابی که روشون مونده بود رو پاک کنه. بعد به سختی شلوار و لباس زیرش رو از پاهاش بیرون کشید و با صدایی که از خواب گرفته بود گفت:
-بیا...
سونگچول نفس عمیقی برای اروم گرفتن درد عضوش کشید و با راتی که کل وجودش رو گرفته بود، روی بدن امگا خم شد و لبهاش رو بین لبهای خودش کشید.
انگشتهاش به اهستگی روی ران برهنه امگا حرکت و در اخر زیر عضوش متوقف شدن.
جونگهان بین لب های الفا ناله ای کرد و برای دسترسی بهتر پاهاش رو از هم دیگه باز کرد. سونگچول بی معطلی خودش رو بین پاهای امگا جا داد و بعد از لیس زدن لب های مقابلش، لبهاش رو به گردن امگا چسبوند.
انگشت هاش به ارومی روی ورودی امگا کشیده میشدن که حداقل تا حدودی امگا رو تحریک کنن. یکی از معایب دیگه نفرین لعنت شده! امگا به خاطر رایحه الفای رات شده اش تحریک نمیشد پس سونگچول باید دقایقی رو صرف عشق بازی با امگا میکرد.
بعد از اینکه از کبود شدن فک و گردن امگا مطمئن شد، لبهاش رو دوباره روی لب های امگا گذاشت و انگشت هاش رو به ارومی داخل امگا فرو کرد.
جونگهان لرز خفیفی کرد و با فشرده شدن نقطه حساسش محکم به شونه الفا چنگ زد. الفا حین نوازش کردن پهلو و شکم امگا، چندین بار انگشت هاش رو به دیواره امگا کشید تا اون رو خیس تر و امده تر کنه.
با فاصله گرفتن سونگچول برای خارج کردن شلوار و لباس زیرش، جونگهان بسته طلایی رنگی رو از جعبه کنار تخت برداشت و اون رو به طرف الفا گرفت.
سونگچول با عجله اماده شد و با گرفتن شونه امگا، اون رو به پشت چرخوند. جونگهان پاهاش رو زیر شکمش جمع کرد و بعد از کشیده شدن عضو الفا بین پاهاش نفس نصفه نیمه ای کشید.
دست های الفا محکم روی کمر امگا قفل شدن و عضوش داخل امگا فشرده شد. جونگهان هقی کرد و دست هاش محکم روی بالشت مشت شد.
ضربه هایی که هر لحظه محکم تر میشدن نشون میداد الفا همون ذره ای کنترل روی خودش رو هم از دست داده و الان تنها راتشه که کنترل رو دست گرفته.
با چنگ شدن انگشت های سونگچول لای موهاش و بالا کشیده شدنش مجبور به ایستادن روی زانوهاش و تکیه به سینه الفا شد. بازوهای الفا فورا برای جلوگیری از سقوطش دور شکم و سینه اش حلقه شدن و بار دیگه لبهاش روی گردن سرخ و کبود امگا نشست.
![](https://img.wattpad.com/cover/356777252-288-k874129.jpg)
KAMU SEDANG MEMBACA
Blue String
Fiksi Penggemar🔖نام: ریسمان آبی 🔖کاپل: سوکسو/جونگچول 🔖ژانر: فانتزی/امگاورس 🔖وضعیت: در حال اپ 🔖قسمتی از داستان: الهه سرنوشت همیشه میت ها رو با یک نخ قرمز به هم پیوند میده ولی سالها پیش پس از اتفاقاتی که برای اجدادمون افتاد برای محافظت از اونها به ما نخ ابی هدی...