PART 1: FUTURE?

195 11 1
                                    

در حالی که نفس نفس میزدیم به پایین صحنه هدایت شدیم.
آخرین کنسرت این تور هم به پایان رسیده بود و هر هفتامون سعی میکردیم هوا رو به ریه های نیازمندمون هدیه بدیم.
هر کسی گوشه ای لم داده بود و سعی میکرد بدن دردمندشو استراحت بده.
در حال تنظیم تنفسم به اطرافم نگاهی انداختم،
همه هیونگا اوصافشون همین بود.
نگاهم روی تهیونگی هیونگ قفل شد!
چطور میتونه وقتی خسته است همچنان زیبا باشه!
مو های نمدار از عرقش روی پیشونیشو پوشونده بودن و پوست عسلی زیباش برق میزد
سینه پهن و خوش حالتش بالا و پایین میرفت و لب های زیبا و پرستیدنیش نیمه باز در آغوش هوا...
اون خطرناک زیبا و پرستیدنی بود
و قلب چموش من با اینکه بوی خطر خوب به مشامش میخورد باز هم دیوانه وار میپرستدش
با تکون خوردن شونه ام سرمو به سمت مخالف چرخوندم و با چشمای سوالی به جیمین هیونگ خیره شدم
* از زمین به جونگکوک...تکرار میکنم از زمین به جونگکوک...جونگکوک بمردی؟
با قیافه ای گیج "بله" ای گفتم که با قیافه پوکر شده ادامه داد
_هی پسر سه ساعته دارم حنجره امو مورد تعرض قرار میدم تو کدوم قبرستونی پرسه میزنی
+هیچی هیونگ داشتم فکر میکردم کارم خوب بوده یا نه
_آه پسر عالی بودی! نمیخواد به خودت سخت بگیری. پاشو برو کاراتو انجام بده قراره امشب همه باهم بیاین خونه من
+خونه تو؟ چه خبره؟ دست و دلباز شدی هیونگ!
_بزمچه من کی خسیس بودم؟ شیطونه میگه همچین بزنم صدا بز بدیاا. بلند شو خفمون کردی
با خنده گفتم
+یاا هیونگ خب خودتم عرق کردی
با نازک کردن پشت چشمی و با گفتن "پاشو کم مزه بریز خیار دراز" راهشو کشید و رفت
سرمو به سمت راست چرخوندم و دیدم تهیونگ هم نیستش
بلند شدم تا به کارام برسم...
امشب میتونم ببینمش

........

زنگ درو زدم و منتظر پشت در وایسادم تا درو باز کنن
 به مشروب توی دستم نگاهی انداختم
حتما جیمین هیونگ خوشش میاد
در که باز شد صدای خنده شیشه پاک کنی جین هیونگ و غر غر های یونگی هیونگ به بیرون پرتاب شد
و من نفسم تو سینه با دیدن تهیونگ هیونگ و لبخندش حبس شد
نمیدونم کی قراره برام عادی بشه که هر وقت میبینمش چند ثانیه اول نفسم میره
+ اوه سلام جونگکوکی بیا داخل
با صدایی زیبای خواستنیش به خودم اومدم
با گفتن "سلام هیونگ" وارد شدم و مشروبو به دستش دادم
انگشتای کشیده خیره کنندش بعد از لمس کوتاهی با انگشتام که باعث جا انداختن یه ضربان از قلبم شد؛ بدور شیشه شراب حلقه شدن و بعد با رفتنش به آشپزخونه عطر مست کنندش منو میخکوب کرده و چشمام با همراهیشون بدرقه اش میکردن
که با انداختن دستی دور شونه ام و هدایت کردنم به سمت مبلا به خودم اومدم
÷کاش انقدر ضایع نبودی کوک خرگوشه
با قیافه ودف نگاهی به جین هیونگ کردم که با نشستنش روی مبل منو هم کنار خودش نشوند
_منظورت چیه هیونگ
÷چیزی نیست فرزندم فراموشش کن
شونه ای بالا انداختم و به بقیه هیونگا نگاه کردم
یونگی و نامجون درباره آهنگ جدید صحبت میکردن. در حالی که تهیونگ با جیمین صحبت میکرد و ریز ریز میخندیدن
هر چی که بود برق شیطنتی از چشمای پر از مهر جیمین رد شد
و چشمای خمار و نفس گیر تهیونگ از برق شرارت می‌درخشید
بعد از جیغ مثل گراز تازه زاده شده هوسوک هیونگ فهمیدم نقشه شوم برای کی ریخته میشده
.....

SWITCHWhere stories live. Discover now