داستان آمیخته شدن دو روح در دو بدن...
به اسم معشوقه ات زندگی کردن؟....
••••
°°°°
خواست راهشو کج کنه به سمت آشپزخونه که دستش گرفته شد و به عقب برگشت
+هیونگ درد میکنه... خیلی درد میکنه
÷کجات جونگکوک؟ کجات درد میکنه؟
ترسیده شونه هاشو گرفت و از سر تا پا...
سلام توت فلنگی هااا موون صحبت میکنه:))) ممنون از اینکه از بوک من حمایت میکنین! فردا از بوک مجیک شاپ دو پارت دیگه آپ میکنم،، و تا تیر آپ نداریم هم برای کنکور و هم برای اینکه بازدید و ووتا بالاتر بره. دو ماهه... اما بعد که اومدم، جبران میکنم! نگران نباشین. امیدوارم هر کدومتون هم کنکور داشته باشین موفق باشین♡ بهر حال...
¡Ay! Esta imagen no sigue nuestras pautas de contenido. Para continuar la publicación, intente quitarla o subir otra.
این بوک دیگمه~ خوشحال میشم یه سری بهش بزنین...
خیلی ایده دارم و یه جا نوشتمشون. تیر این دو بوک رو ادامه میدم اما مطمئن باشین بوک های دیگه ای هم داریم. اگه از قلمم خوشتون میاد خوشحال میشم منتظرشون بمونین:") بوچ به پیشونیتون (از اونا که کوک نامیو بوسید)♡
