25🦊: Where's he?!

717 191 45
                                    

_ دوربین هارو چک کردی؟
جک بعد از ورودش به عمارت، بلافاصله با عجله پرسید، ولی یونگی دستپاچه تر از اونی بود که بخواد متوجه اصوات هکر بشه.

یونجی با نگرانی به سمت برادرش رفت:
_ اوپا؟
جک با اخم شونه های آویزون مرد رو گرفت و رئیس پلیسِ شوکه رو به سمت خودش چرخاند. مردمک های مرد بزرگتر اصلا متمرکز نبودن و این بیشتر باعث نگرانی اون دو نفر میشد.

_ هی، یونگی.....بهم نگاه کن
وقتی جوابی از طرف دوستش نگرفت، دستش رو بلند کرد و با شدت توی صورتش کوبید. چشم های یونجی گرد شد ولی جرئت نکرد جلو بره و دخالت کنه.
مردمک های گربه ای یونگی لرزید و به چهره خشن و جدیِ جک نگاه کرد. هکر بار دیگه با تحکم پرسید:
_ دوربین هارو چک کردی؟
_ ...نه
سر تکون داد:
_ برو لپتاپ ات رو برام بیار

یونگی به سرعت سمت طبقه بالا رفت و یونجی با گیجی به رفتنش نگاه کرد. طولی نکشید که رئیس پلیس با لپتاپ اش برگشت و اون رو دست جک داد.
_ کدوم دوربین؟
دخترک بالاخره منفجر شد و با کنجکاوی پرسید.
_ عمارت دوربین مداربسته داره
یونگی مختصر جواب داد و چشم های خواهرش گرد شد:
_ عمارت دوربین داره و من الان فهمیدم..؟!

جک بدون توجه به بحث اون خواهر و برادر، به سرعت وارد حافظه دوربین ها شد تا فیلم های ضبط شدهِ چند ساعت اخیر رو چک کنه.

_ آره چون اگه میدونستی، هر وقت که می اومدی اینجا مثل یه روح سرگردان به تخم دوربین ها زل میزدی...!
یونجی با حالتی شوکه خودش رو عقب کشید:
_ یه جوری میگی انگار دیوونه ای، چیزی ام!
_ توی این مورد واقعا هستی....
یونگی غرغر کرد و قبل از اینکه دخترک بتونه مخ رئیس پلیس رو بجوه، جک گفت:
_ پیداش کردم

مین ها ساکت شدن و خودشون رو به طرف هکر کشیدن. مرد فیلم ضبط شده رو پلی کرد و یونگی تونست نحوه دزدیده شدن روباه کوچولوش رو ببینه و بیش از پیش قلب لعنتیش تیر بکشه.

_ چیزی مشخص نیست.....قیافه های لعنتی شون پوشیده شده....
یونگی با حرص غرید و یونجی پرسید:
_ پلاکِ ماشین چطور؟
جک به سرعت دوربین های دروازه ورودی و دیوار های بیرون رو چک کرد.
_ لعنتی.....پلاک ماشین رو با تافت مخفی کردن....
هکر غر زد و مشتش روی کیبورد محکم شد.
_ ...الان باید چیکار کنیم؟

دخترک با دلواپسی پرسید و در جواب صدای وحشی و خش‌دارِ برادرش رو شنید:
_ منتظر تماس شون می مونم....میدونم اون حرومزاده چی میخواد...
_ شاید بتونیم از پلیس کمک بگیریم-....تو خودت پلیسی...
یونجی بار دیگه گفت و یونگی وسط حرفش پرید:
_ فکر خوبیه. میرم میگم یه نیروِ ویژه و مسلح برام آماده کنن تا جیمین رو نجات بدیم. حالا جیمین کیه؟ کسی که دولت دستور داد بکشمش ولی الان پارتنرِ منه!

دخترک چشمی چرخوند و با عصبانیت گفت:
_ اونها که نمیدونن جیمین همون فرده! در ضمن....جیمینی یه هویت جدید داره. کسی بهمون شک نمیکنه....
جک به آرومی سر تکون داد:
_ راست میگه دود......به سویانگ شی بگو....اون مسئولِ این پرونده ست....

Fox [Yoonmin]Where stories live. Discover now