_ هی روباه کوچولو....بیدار شو
یونگی همون طور که دکمه های پیراهن مردانه اش رو میبست، با صدایی مهربان سعی کرد جیمین رو بیدار کنه. اما پسرک غلتی زد و ملحفه بیشتر دور بدن و پاهاش پیچیده شد.مرد با تاسف خندید و در حالی که دکمه های سر آستین اش رو میبست، روی تخت، کنار جیمین نشست.
انگشت های کشیده اش بین موهای ژولیده و لطیف پسرک خزید و پوست سرش رو ماساژ داد.
_ بیدار شو کوچولو.....یونسوم الاناست که برسه. مگه تو کلاس نداری؟جیمین با نارضایتی نق زد و خودش رو زیر ملحفه کشید تا بتونه حتی شده چند ثانیه بیشتر بخوابه.
_ فقط ۱۰ ثانیه بهت وقت میدم بیدار شی، توله سرتق-
چهره پسر با اخم مچاله شد و سر شمارش عدد پنج، توی جاش نسست.
یونگی لبخندی به چهره اخمو و پف کرده اش زد و لپ اش رو بوسید:
_ صبح بخیر کوچولوی یونگی
جیمین توی خواب و بیداری با لبخندی کشیده سر تکون داد و باعث شد حبه های قند روی قلب رئیس پلیس ذوب بشه._ من باید زودتر برم اداره.....پس تنهایی صبحانه بخور. فقط قبلش...
با دستش موهای بهم ریخته و سیخ ایستاده پسرک رو شانه زد:
_ سهم بوسم رو بده
جیمین بی صدا خندید و کوتاه و سریع لب های رئیس پلیس رو بوسید.
_ من دیگه میرم....
موهای پسر رو نوازش کرد و بعد از برداشتن کت اش، اتاق خودش -که حالا یک ماهی میشد که اتاق مشترک خودش و جیمین شده بود_ رو ترک کرد.پسرک خمیازه ای کشید و چشم هاش رو مالید. عمیقا دلش میخواست بیشتر بخوابه، ولی کلاسش تا 40 دقیقه دیگه شروع میشد و جیمین هیچ فرصتی برای بیشتر خوابیدن نداشت....
.........
مرد با اقتدار وارد ایستگاه پلیس شد و بقیه با دیدنش، با احترام سری خم میکردن و صبح بخیر میگفتن.
تنها سه دقیقه از ورودش به دفتر شخصی اش میگذشت که در به صدا در اومد و سویانگ وارد شد:
_ صبح بخیر رئیس
_ هوم...صبح بخیر. چیزی شده؟
_ خیر. این گزارش عملیاتِ دیروزهدخترک با احترام پوشه نخودی رنگ رو روی میز مرد گذاشت و توضیح داد:
_ عملیات دیروز عالی پیش رفت رئیس. این دومین انباریِ که تونستیم ازشون پیدا کنیم. تمامی افراد و مواد های موجود توی اون انبار توقیف و دستگیر شدن.
_ خوبه. بازجویی اونها باشه به عهدهِ تو
دختر با لبخندی مفتخر سر تکون داد.
_ ممنون رئیس.یونگی همونطور که گزارش رو میخوند و امضا میزد، با لبخند سر تکون داد.
اون دختر خیلی خوب و سریع داشت پیش میرفت و حالا تبدیل به یکی از کارآگاه های محبوب رئیس پلیس شده بود.صادقانه، یونگی خوشحال بود که به سویانگ اعتماد کرد و یک ماه بهش فرصت داد تا بتونه این پرونده نفرین شده رو حل کنه. و الان این پرونده نزدیک دوماه بود که زیر دستِ سویانگ بود و دخترک عالی داشت همه چیز رو پیش میبرد.
KAMU SEDANG MEMBACA
Fox [Yoonmin]
Fiksi Penggemar↴ేخلاصه جیمین باید اون شب کشته میشد تا دولت بتونه به راحتی تمام اون آزمایشات رو نابود کنه. ولی یونگی با سرپیچی از فرمان دولت کره، اون روباهِ سرتق رو به خونه اش آورد.... چرا؟ چون مین یونگی فضول ترین مردِ روی زمین بود _ من حاضرم برات بمیرم...! پسرک ه...