احساس سرما خیلی وقتی میشد که از بین رفته بود.
چند ساعتی میشد که ، به آب ساکنی که هر از چند گاهی با حرکات ماهی قرمز ، موجی کوچیک رو ایجاد میکرد خیره بود.
افسار افکار آزاد شده اونو به خاطرت گذشته میکشوند ، بعضی از این خاطرات لبخندی روی لب هاش ایجاد میکردن و بعضی هم قطره اشکی رو که در این مدت به خوبی مسیرش رو یاد گرفته بود به سمت گونه های سرخ شده از سرما میفرستادن.
نفس عمیقی کشید و ماهی لزج سفید رنگی که بی حرکت در بغلش مونده بود رو نوازش کرد.
از اینکه به دستور امپراطور از شر ندیمه های پر سر صدایی ، که با جملات ترحم برانگیز سعی میکردن اونو به اتاق خودش بکشونن راحت شده بود ، سپاسگزار بود.
اون عمارت نفرین شده نفسش رو میگرفت و حسی شبیه به مرگ رو القا میکرد.
در حال گشت گذار در خاطرات دو نفره خودش و پسر کوچولوش ، یونجون بود که صدای قدم هایی توجهش رو جلب کرد.
به آرومی سرش رو چرخوند و به سمت صاحب قدم های مزاحم برگشت.
اوه الهه ماه ، چند وقت میشد که آلفای موطلایی رو ندیده بود؟
«عصر بخیر...سرورم.»
بخاری که در اثر گرمای تنفس و سرمای هوا از دهانش خارج میشد نشون میداد که چطور باید بلرزه ، اما امگا جیمین با بی تفاوتی پاهاش رو در جریان ساکن آب تکون میداد و ماهی خیس رو به بغل میفشرد.
لبخندی زد و تعظیم کوتاهی کرد و دوباره نگاهش رو به سمت اب برگردوند.
«خیلی وقته که به دیدنم نیومدی.»
نفس عمیقی کشید.
«میدونم خطای بزرگی کردم اما باز هم دلم برات تنگ میشه.»
برای چند ثانیه مکث کرد و بعد ادامه داد.
«میخواستم خودم به دیدنت بیام چون درخواستی داشتم ، اما به نظر میرسه هنوز هم اجازه خروج از عمارت خودم رو ندارم.»
جسد ماهی کپور رو روی آب رها کرد و به ماهی سرخی که دور بدن بی جانش میچرخید خیره موند.
«من تحمل ندارم ، دیگه تحمل ندارم ، ببین...»
به ماهی کپور اشاره کرد.
«حتی اونم طاقت نیاورد و مطمئنم مینی هم قرار نیست تا آخر روز دوام بیاره.»
نفس عمیقی کشید و با سوختن ریه های ناتوان در برابر سرما شروع به سرفه زدن کرد.
«هیچکدوم از ندیمه ها رنگ به رو ندارن ، گل ها خشک شدن ، آسمون هنوز هم ابریه ، من دیگه تحمل ندارم.»
قطرات اشک ناخودآگاه جاری شد ، به سختی پاهاش رو از آب بیرون آورد و دست هاش رو تکیه گاه کرد تا شاید بتونه از جا بلند شه.
YOU ARE READING
Stupid Or Insane? (yoonmin)
Historical Fiction{کامل شده} جیمین هنوز هم لونا بود ، هیچکس حتی جرئت نداشت چیزی به غیر از لونا صداش بزنه و اون امگای صیغه ای ، خب جیمین در این دو سال اونو ندیده بود ، حتی به اشتباه و برحسب تصادف. yoonmin🌼 امگاورس / تاریخی / درام / اسمات / امپرگ نمیدونم سد باید بگم ی...
