این پارت از زبان چان نوشته شده...
لبهی تخت هتل با جیسونگ نشسته و داشتن با هم به ویدیوهایی که استی براشون درست کرده بود، نگاه میکردن. آخرین کنسرتشون دیروز تموم شده و فردا قرار بود دوباره به کره برگردن.
بالا تنهی برهنهی جیسونگ چشمهاش رو درگیر خودش کرده بود و باعث میشد هر لحظه مصممتر بشه. نگاههای کلافهی مینهو رو حس میکرد و میدونست متوجه نگاهش روی جیسونگ شده و میدید که جیسونگ چطور منتظر بیرون رفتنشه؛ ولی نمیتونست حرفی بزنه.
تصمیمی که گرفته بود خطرناک بود؛ ولی نمیخواست امشب رو از دست بده، پس به آرومی دستش رو، روی رون جیسونگ گذاشت و حرکت داد. اونقدری آروم که جیسونگ متوجه حرکت دستش به سمت عضوش نشه، خودش رو بهش نزدیک کرد و همزمان دیک جیسونگ رو تو مشتش گرفت و آهسته مالید.
صدای متعجب جیسونگ رو شنید که صداش زد، حرکت سریع مینهو که دستش رو به کناری پرت کرد و با گرفتن بازوش اون رو از پسر دور کرد باعث شد نیشخندی روی لبش بشینه. مینهو با خشم بالای سرش ایستاده بود؛ اما این جلوش رو نگرفت که تن مینهو رو جلو بکشه تا روی پاش بشینه.
دستش رو، دور کمرش حلقه کرد و همزمان لبهاش رو به لب خرگوشی پسر کوبید. صدای چان هیونگ گفتنهای متعجب جیسونگ رو میشنید و نمیتونست از لبهای نرم مینهو دل بکنه.مینهو سرش رو عقب کشید و با تعجب توی چشمهاش نگاه کرد.
"هیونگ... چیکار میکنی؟"
تقلای کوچیکی کرد تا بتونه از پس حلقهی محکم دستهای چان بیرون بیاد.روی لبهای مینهو هیس آرومی زمزمه کرد.
"امشب به هیچ چیز فکر نکن"دوباره لبهاش رو به دندون گرفت و بوسهی عمیقی رو شروع کرد. لبهای چان عقل رو از سر مینهو پروند و فکر کردن به عواقب کارش و تاثیری که امشب روی رابطشون داشت رو به بعد موکول کرد.
نرم و سست شدن پسر توی بغلش رو حس کرد. شهوت زیادش و نقشههایی که مینهو برای دوست پسرش کشیده بود، چیزی نبود که از چشم دور بمونه و حالا موندن طولانی مدت چان توی اتاقشون، باعث زیادتر شدن این حس نیاز شده بود.
لبهاش رو جدا کرد و با گرفتن لبهی تیشرت اون رو از تنش جدا کرد تا راحتتر بتونه به نیپلش دسترسی داشته باشه، همینطور که روی گردن مینهو بوسههای خیسی میگذاشت و مواظب بود که کبودی درست نکنه تا اسیر دوربینهای آماده توی فرودگاه نشه، دستش رو باز هم به عضو جیسونگ رسوند و از روی شلوار به آرومی مالید.میخواست اونقدری اون زوج گروهشون رو نیازمند کنه که به حضورش دست رد نزنن، خیلی وقت بود که لبهای جیسونگ وقتی در حال ضبط بودن و بدن بینقص مینهو موقع رقص، ذهنش رو درگیر کرده بود و امشب میخواست با تموم وجود اونها رو بچشه.
نزدیک شدن جیسونگ به خودش رو حس کرد. میدونست پسر چقدر روی دیکش حساسه، این رو چند وقت پیش از روی پیامهای گوشی مینهو که قایمکی خوند، فهمیده بود و الان حسابی به کارش اومد.
لبهاش رو به گردن جیسونگ رسوند و اونقدری پوستش رو بوسید که به لب برسه، مکهای آروم و عمیقش باعث نالههای کوتاه جیسونگ شد. دستهاش نیپل مینهو رو به بازی گرفت و گذاشت جیسونگ لباسش رو از تنش بیرون بیاره تا بتونه گرمای بدنش رو حس کنه و از این داغتر بشه، رون جیسونگ رو چنگ زد و تنش رو بیشتر به خودش چسبوند.
YOU ARE READING
Flight Night
Fanfictionقضیه از اونجا شروع شد که چان شب رو توی اتاق دیگهای موند... !!! اسمات خالص کاپلها: چانمینسونگ، چانگجین ژانر: زندگی واقعی، اسمات