غرق در رویای لذتبخشش چشمهاش رو محکمتر روی هم فشرد تا لذت وصف ناپذیری که تمام تنش رو در بر گرفته بود، با بازکردن پلکهاش ناپدید نشه؛ اما نور خورشیدی که مستقیم چشمهاش رو هدف قرار داده بود چنین اجازهای رو بهش نداد.
با حس عجیبی که هورمونهای بدنش رو به بازی گرفته بود، پلکهاش رو باز کرد و در کمال ناباوری اون حس لذت شدید از بین نرفت.
خیسی بین پاهاش و گرمایی که پشت سرش حس میکرد فقط یک چیز رو داشت ثابت میکرد، یک نفر داشت با زبون زدن سوراخش برای سکس آمادهاش میکرد.بدن مینهو کنار تنش خواب بود و این یعنی کسی که داشت این کار رو انجام میداد چان هیونگش بود. نمیتونست این قضیه رو که خیلی وقته یه کراش ریزی روی چان داشت رو رد کنه. در اصل روی بدنش و حالا همون بدن از پشت بهش چسبیده بود و دستهاش داشت بین لپهای باسنش فاصله میانداخت تا زبونش رو مستقیم توی حفرهاش فرو ببره.
چنگی به دست چان زد و با نالهای بیدار بودنش رو نشون داد. مشتاقانه زانوش رو بلند کرد تا دسترسی بیشتری به چان بده و لذت بیشتری دریافت کنه.
لبهای چان روی تموم باسنش حرکت میکرد و بوسههاش گاهی به مکهای آرومی تبدیل میشد و رد سرخی رو، روی پوست سفیدش درست میکرد.
دست چان از کنار پهلوش رد شد و دور عضو خوابیدهاش حلقه شد. قلبش ناگهان با سرعت زیادی شروع به تپیدن کرد تا حس لذت ناگهانی رو که بهش وارد شد یادآوری کنه.
بیاختیار آههای کوتاه و بلندی میکشید و ملافه رو چنگ میزد. خون با سرعت هر چه تمامتر سمت پایین تنهی گرفتار شده بین دستهای چان حرکت میکرد و عضو سفت شدهاش پریکامش رو خالی میکرد.دیک چان از پشت سر به گردنش میخورد، کمی خودش رو عقب کشید و اون حجم سخت شده رو بین گردن و شونهاش گیر انداخت.
نالهی بم چان از این حرکتش بلند شد و دیکش رو به پوست نرم و نازک گردنش کشید. کمرش به طور غریزی شروع به حرکت کرد و ضربهای بین اون حلقه زد. موهای نرم و کوتاه جیسونگ حس غلغلک خوشایندی رو به بالزهاش میداد و وادارش میکرد باز هم دیکش رو اونجا بکشه.نالهی همزمانشون مینهوی غرق در خواب رو بیدار کرد. با خمیازهی آرومی چشمش رو باز کرد و اولین چیزی که دید دست چان بود که از کمر باریک دوست پسرش رد شده و دور دیکش حلقه بود. موها و پیشونیش از بین پاهای جیسونگ معلوم بود و صدای خیسی که میاومد حدس اینکه چه کاری داره انجام میده رو واسش راحت کرد.
نگاه مینهو بالا اومد و حالا نوک سرخ عضو چان رو دید که کنار لپ نرم و گرد جیسونگ داشت تکون میخورد. آه آرومی کشید و برای بوسیدن جیسونگ جلو رفت، لبهاش رو بین لب خودش گرفت و مکید. لب جیسونگ در جواب بوسههاش تکون میخورد و زبونش بین بوسههاشون دنبال راهی برای ورود به دهنش بود. مک آرومی به زبون جیسونگ زد و دندونهاش رو فاصله داد تا زبونهاشون مزهی هم رو بچشه. دست جیسونگ روی تنش حرکت میکرد و تا پایین کمرش میرفت و برمیگشت. دندونش لب پایین جیسونگ رو کشید و در جواب اسپنکی مهمون رون سفیدش شد.
BINABASA MO ANG
Flight Night
Fanfictionقضیه از اونجا شروع شد که چان شب رو توی اتاق دیگهای موند... !!! اسمات خالص کاپلها: چانمینسونگ، چانگجین ژانر: زندگی واقعی، اسمات