فن میتینگ در چند روز آینده برگزار میشد و روزهاشون از هر وقت دیگهای شلوغتر بود، تمرینهای رقص و بررسی حرکات استیج انرژی زیادی ازشون میبرد، اونقدری که آخر شب هر کسی توی تخت خودش گوله میشد و به خواب میرفت.
چان این روزها کمتر پسرهاش رو میدید، نه که نبینه، اونجوری که میخواست نمیدید، دلش برای دیدن مژههای بلند مینهو توی فاصلهی کم تنگ شده بود، برای تو بغل کشیدن جیسونگ و بوسیدن لپهای تپل و گردش، برای وقتهایی که مینهو درست مثل یه گربه پنجول میکشید و اخم میکرد؛ اما باز هم توی بغلش نرم میشد و اجازه میداد چان گردنش رو یواشکی پر از بوسه کنه.خسته از این دوری و محتاط بودن، بعد از تموم شدن استیج، دست مینهو رو کشید و داخل اتاق پرو پرت کرد، به سرعت دستش رو دور کمرش گرفت و محکم بوسیدش، با لذت و عجله لبهای برجسته و از هم باز موندهاش رو میبوسید.
مینهو دستش رو از زیر بغل چان رد کرد و روی کتفش گذاشت، فشار کمی بهش وارد کرد تا چان جلوتر بیاد و عمیقتر بوسیدش، لبهای درشتش رو مکید و محکم گاز گرفت تا شاید ذرهای از دلتنگیش کم بشه.
البته که مینهو هم دلش برای چان تنگ شده بود، توی این تایم جیسونگ رو داشت، هر جا که میخواست؛ اما چان، نمیتونست این ریسک رو بپذیره که لو بره.
وقتهایی که از پشت بغلش میکرد، درسته که غر میزد؛ اما برای این بود که چان رو حساس کنه و طولانیتر بغل بشه. بین کوریوگرافی رقصشون تایم استراحت بیشتری به خودش داده بود تا بتونه گوشهای بیاسته و مرد بزرگتر رو نگاه کنه.
وقتهایی که به خوابگاهشون میرفت سراغ چان رو میگرفت؛ اما اون بیشتر اوقات توی استدیو ضبطش بود و تایم کمتری رو برای خواب به خونه میاومد. همین قضیه اون فاصلهی زیادشون رو زیادتر میکرد و مینهو از این اتفاق غمگین بود.سر چان کمی عقب رفت که مینهو سریع دست دور گردنش انداخت و دوباره سمت خودش کشید، زبونش رو بین لبهاش جا داد و دندونهای بالاییش رو لیسید.
بین موهای فر شدهی چان چنگ انداخت و سرش رو کمی کج کرد، این مرد واقعاً بینی بزرگی داشت.
دست چان بیتوجه به مکان، زیر لباس مینهو خزید و پوست لخت کمرش رو لمس کرد، پسرکش عرق کرده بود و دمای بدنش بالا بود.
بین بوسههاشون غرق شده بودن و از تن هم لذت میبردن؛ اما ناگهان در با صدای بلندی باز شد و کسی داخل اومد."چان هیونگ..."
نگاه شوکهی جونگین قبل اینکه بتونن از هم فاصله بگیرن روشون نشست.
لبهای آیان کمی از هم باز و بدون اینکه صدایی ازش خارج بشه دوباره بسته شد. چشمهاش سرگردون بین بدنهای قفل شدهاشون چرخید و نالان جیسونگ رو صدا زد."به جیسونگ خیانت کردی"
طوری بیان کرد که میشد رگههای خشم و ناامیدی رو توی صداش بخونی."نه نه نه جونگین"
مینهو، چان رو کناری هل داد و سمت جونگین رفت."هان هیونگ"
جونگین بلند و بیصبر پسر دیگه رو صدا زد.
YOU ARE READING
Flight Night
Fanfictionقضیه از اونجا شروع شد که چان شب رو توی اتاق دیگهای موند... !!! اسمات خالص کاپلها: چانمینسونگ، چانگجین ژانر: زندگی واقعی، اسمات