When Minho is not around...
کلافه روی تخت غلتی زد و بالشش رو توی بغلش گرفت. دمای بدنش بالا بود و روشن کردن فن هم تاثیری توش نداشت. حرارت بدنش از جایی نزدیک به وی لاینش نشئت میگرفت و توی کل بدنش پخش میشد تا هورمونهاش رو بهکار بندازه.
چیزی که نیم ساعت قبل از مینهو دیده بود داغش کرده بود و خواب از سرش پریده بود. گوشی رو برداشت و آنلاین شد"مجبور بودی الان که نیستی داغم کنی؟"
ثانیهای بعد مینهو جوابش رو داد.
"ها "روی ویدیو مسیجش ریپلای کرد.
"چرا باید از کام شدنت برای من فیلم بگیری، اون هم وقتی که رفتی خونه و این همه ازم دوری؟""فقط خواستم تاثیری که فکر کردن بهت روم داره رو ببینی"
چند تا استیکر فاک فرستاد و بیرون اومد.
از کشو کرم رو بیرون کشید و دیک سفت شدهاش رو از شلوارش در آورد. دستش رو با کرم چرب و دور دیکش حلقه کرد. چشمهاش رو بست و مینهویی رو تصور کرد که جلوی پاش زانو زده و دیکش رو تو دهن میبره. لبهاش رو از هم فاصله داده و دندونهای خرگوشیش تو چشم میاد.
دستش رو پایینتر برد و به سوراخش رسوند. دوباره چشمهاش رو بست و اینبار چهرهی چان جلوی چشمش اومد. بدون لباس جلوش ایستاده بود و با نگاه خواستنی بهش خیره بود.
با عجله چشمهاش رو باز کرد و متوقف شد، این چه تصویری بود؟
کلافهتر از قبل دوباره دستش رو حلقه و عضوش رو پمپ کرد؛ اما انگار که نمیشد، اونجوری که دلش میخواست بهش لذت نمیداد.
مشتش رو به تخت کوبید و سرش رو محکم تکون داد تا افکار توی ذهنش خالی بشه و دوباره مثل یه سنجاب هورنی سمت چان هجوم نبره.درد دیکش و افکار شلوغی که توی سرش میچرخیدن، اذیتش میکرد و قدرت تصمیم گیری درست رو نداشت.
بلند شد و شلوارش رو بالا کشید، کاندومی برداشت. سمت اتاق چان رفت و آروم در رو باز کرد تا کسی متوجه نشه. دیکش همین الان هم از پشت لباس معلوم بود و دیدنش وقتی داشت با این وضع داخل اتاق چان میشد اصلاً وجه خوبی نداشت.
چان روی تختش دراز کشیده بود و هدفون روی گوشش بود؛ ولی باز هم صدای گیم به گوش میرسید. در رو قفل کرد و هدفون از گوش چان برداشته شد . برخلاف تصورش چان از دیدنش متعجب نشد، شاید از صفحهی لبتاپ دیده بودتش.چان که لبهی تخت نشست، جیسونگ هم بهش رسید. اولین چیزی که دید عضو برامدهی پسر بود که به راحتی میشد تشخیص داد خیسه.
دستش رو، روش کشید و به بالا نگاه کرد.
"این کوچولو چرا شق کرده؟""کوچولو نیست"
چان به لحن ناراضیش خندید و شلوارش رو پایین کشید. دیکش رو توی دست گرفت و منتظر به جیسونگ نگاه کرد.
YOU ARE READING
Flight Night
Fanfictionقضیه از اونجا شروع شد که چان شب رو توی اتاق دیگهای موند... !!! اسمات خالص کاپلها: چانمینسونگ، چانگجین ژانر: زندگی واقعی، اسمات