" سوم شخص"
" بچه ها گرگ و میشو دیدید؟ من تازه دیشب دیدمش، خیلی خفن بود! انقدر جو گرفته بودتم نتونستم خودمو کنترل کنمو رفتم هرچی سریال این مدلی بودو دیدم"
جین از اینکه مجبور بود ناهار با ارزششو بااین موضوع تکراریو احمقانه بخوره متنفر بود. اینکه تنها زمان آزادی که تو مدرسه داره و مجبور نیست چرتو پرتای معلماشو گوش کنه ذهنش باید پر بشه از این مضخرفاتی که نمیدونه دقیقا تو آینده کجا میتونه ازش استفاده کنه.
نکته خنده دارش اینه که اون نمیتونه از دوستاش فرار کنه چون که خودشم بعضی موقع ها رفتارای عجیبی داره که هیچ موجود عادی تو کل سیاره سعی نمیکنه باهمچین آدمی دوست بشه، به هیچ وجه! بنابراین اون بین دوستای تقریبا فعلی و عجیب خودش گیره کردهدر بالای لیست دوستاش اسم جانگ هوسوکو داره و جالب اینجاست که اون تنها کسیه که میتونه آدم مضخرفی مثل اونو تحمل کنه؛ بعد از هوسوک؛ جیسو، لیسا و کِنم باهاش یه سری وجه اشتراک دارن و این کاملا عادیه که دوستاشم مثل خودش یه مشت دیوونن!
جین عاشق دوستاشه حتی اگه مستقیم اینو بهشون نگه؛ اینکه باهاشون وقتشو میگذرونه و به حرفای نه چندان جالبشون گوش میده خودش محبت زیادشو نشون میده.
خب اون دوست داره پیش دوستاش باشه البته این فقط تا زمانی شاملش میشه که اونا شروع به صحبت درمورد فیلم تخیلی، کتاب و یا هرچیزی که کلمه تخیلی توش وجود داره نکنن
اون نمیتونه دلیل اینکه چرا مردم به این موارد انقدر علاقه دارنو درک کنه، شخصا فکر میکنه که اینا فقط ذهن مردمو تسخیر میکنه و وقت تکرار نشدنیشونو تلف میکنهلیسا با قیافه پوکر جواب هوسوکو داد: من اونو دیدم، زیاد ازش خوشم نیومد فقط یه مدت از ادوارد خوشم میومد ولی وقتی ومپایر دایرزو دیدم عاشق دیمن شدم
جیسو خیره به لیسا یهو میگه: بنظر من جیکوب از ادوارد هات تر بود.
و اما کِن با اسم مستعار خردمند گروه که با چیزی جز اعتماد به نفس خالص حرف نمیزنه گفت: بچه ها این چیزا کاملا سلیقه ایه، چیزی که مهمه عشق زیباییه که هر دو نفر به بلا داشتن
لیسا نگاه شیفتشو به هوا میده میگه: عشق یه خون آشام و گرگینه.....هردوشون خطرناک ولی درعین حال جذاب، اگه من مجبور باشم یکیو انتخاب کنم خون آشامو انتخاب میکنم
جیسو نیشخندی میزنه و ادامه میده: برای من سخته یکیو انتخاب کنم. بستگی به این داره که کدومشون هات تر باشه ولی اگه بخوام بدون دیدن بگم منم خون آشامو انتخاب میکنم لیسا
کِن تموم کنایه های جمع شده تو قلبشو جمع کرد و رو به دو تا دختر گروهشون گفت: پس شما خون آشامو انتخاب میکنید تا گازتون بگیره و ازتون تغذیه کنه؟ چه انتخاب خوبی بچه ها!
لیسا بدون معطلی استدلال بی منطقشو بیان میکنه: بنظرت این سکسی نیست کن؟!
هوسوک درحالیکه انگشت اشارشو روی چونش میذاشت و وانمود میکرد داره عمیقا فکر میکنه سعی کرد از کِن دفاع کنه: من به موقعی فکر میکنم که تصادفی میکشتتون. هنوزم فکر میکنی جذابه لیسا؟
YOU ARE READING
Alpha / kookjin
Fanfictionهیچ چیز تصادفی نیست حتی عشق ما این فیک ترجمه شده است و کلیه حقوق آن مربوط به نویسنده است @jinkookmyship