آقای پارک_چان حسابی عاشق درس دادنتون شده و از وقتی شما معلمش شدید پیشرفت چشمگیری توی درساش داشته، امیدوارم که این موضوع همین طور هم ادامه داشته باشه. ما دلمون میخواد که پسرمون حتما تو دانشگاه سئول قبول بشه. و البته هر رشتهای که خودش علاقه داشته باشه!
+منم امیدوارم بتونم تو این موضوع نقش موثری داشته باشم.
بکهیون بعد از شنیدن صحبتهای آخر آقای پارک گفت و لبخندی زد و پایین قراردادی رو که خونده بود امضا کرد. قرار بود دوهفته آزمایشی با چانیول کار کنه و بعد یه معلم دیگه ازش امتحان بگیره و اگر تایید شد باهم ادامه بدن...
وقتی آقای پارک حقوق پیشنهادیش رو گفته بود بکهیون حسابی تعجب کرده بود ولی به روی خودش نیاورده بود. هرچند که با توجه به عمارت بزرگ و پر از خدمتکار چانیول و از اون مهمتر سرو و وضعشون میشد تشخیص داد که یکی از خانوادههای پولدار سئول هستن.
اما باز هم انتظار نداشت که اینقدر به یه معلم خصوصی حقوق بدن. اگه میدونست خیلی زودتر از اینا به جای شاگردای معمولی دنبال شاگرد پولدار میگشت!
بعد از اینکه با خانواده پارک صحبتهای آخر رو هم انجام داد و باهاشون به توافق رسید از خونهاشون خارج شد تا اول بره خونه یه دوش بگیره و بعد هم بره سرکلاسش... امشب باید یه سری حساب کتاب انجام میداد و میخواست ببینه میتونه اگر بعد از این دو هفته مورد قبول خانواده پارک قرار گرفت میتونه یکم از حجم کارش کم کنه یا نه...
انگار امشب هم قرار نبود بخوابه ولی حالا مطمئن بود که ارزشش رو داشته!
***
امروز قرار بود بکهیون برای جلسه اول کلاسش بیاد خونشون و چانیول انقدر هیجان داشت که اصلا نمیدونست باید چیکار کنه یا چی بپوشه اما وقتی تقهای به در اتاقش خورد متعجب بفرماییدی گفت و با ورود مادرش به اتاق لبخند زد
_چی کار میکنی چانا؟
_هیچی مامان داشتم آماده میشدم.
_خوبه، عصر ساعت 6 قراره آقای بیون بیاد. راستی من اتاق کار رو برای درس خوندنتون آماده کردم و خودت هم برو یه چک بکن و وسایلت رو بذار اونجا...
_باشه. ممنون مامان.
خانوم بیون لبخندی به پسر قد بلندش زد و خواست از اتاق بره بیرون که پسرش صداش زد و در حالی که حرفاش رو تو ذهنش بالا پایین میکرد بالاخره یه جمله معقول باهاشون ساخت و گفت
_میگم مامان... به نظرت کدوم لباسمو بپوشم؟ من تا حالا معلم خصوصی نداشتم و دوست ندارم شلخته به نظر بیام!
_اوه... انگاری این معلم فقط باعث پیشرفت درسیت نشده! چیشده که پارک چانیول همیشه شلخته ما که هرچی دستش میرسید رو میپوشید و مادرش رو روانی میکرد تصمیم گرفته مرتب به نظر بیاد؟!
YOU ARE READING
𝓜𝔂 𝓟𝓻𝓲𝓿𝓪𝓽𝓮 𝓣𝓮𝓪𝓬𝓱𝓮𝓻
Fanfictionخلاصه: چانیول دانشآموز دبیرستانی که یه کراش بزرگ روی معلم ریاضی تازه وارد مدرسهاش میزنه و حالا قراره ببینیم چجوری قرار معلم بیون جدی و سختگیر رو به دست بیاره... روزهای آپ: پایان یافته Writer: Infinity Genre: Romance, Smut, School Au, Fluf, Happ...