این پارت کامنت خورش زیاده پس لطفا حسابی واسم روی پاراگرافها کامنت بذارین و بترکونین 😈💜
----------
با تقهای که به در اتاق خورد دستی به موهاش کشید و بفرماییدی گفت. بکهیون وارد شد و چان بلافاصله بلند شد و سلام کرد
_سلام چانیولا. امروز در چه حالی؟
+خوبم آقا.
_خوبه پس بیا شروع کنیم.
هردو مثل همیشه کنار هم روی صندلی نشستن و چان از هیجان نقشههایی که برای امروز کشیده بود دل تو دلش نبود تا واکنش معلمش رو ببینه. برای شروع صندلیش رو از همیشه به معلمش نزدیکتر کرد به حدی که رونهاشون باهم مماس شدن و بکهیون یکم با تجعب بهش نگاه کرد اما چیزی نگفت و کتابش رو باز کرد تا درس رو شروع کنن که همون لحظه دست چانیول رو روی دستش حس کرد و چانیولی که به حرف اومد
_میگم آقای معلم... من یه سوال از بین سوالایی که دفعه پیش بهم دادین دارم. میتونم ازتون بپرسم؟
بکهیون سعی کرد تعجبش رو بخوره، شاید توهم زده بود اما صدای چان از همیشه بمتر به نظر میرسید اما باز هم چیزی نگفت و یه لبخند عادی زد
+آره حتما.
چانیول دستش رو نوازشوار روی دست بکهیون کشید و کتاب رو از دستش بیرون کشید و کتاب رو باز کرد و یکی از سوالاتی رو جوابش رو به خوبی میدونست اما سختتر از بقیه به نظر میرسید رو به بکهیون نشون داد و یه برگه از کنارش برداشت و دست بکهیون داد تا براش حلش کنه و بکهیون هم در حالی که حسای عجیبی پیدا کرده بود خواست خودکارو برداره که چان زودتر دست به کار شد و خودکارو برداشت و به دست بکهیون داد و حواسش بود که حتما دستاشون دوباره باهم برخورد کنن و حتما انگشتای کشیده و دوست داشتنی بکهیون رو لمس کنه.
قلب بیجنبهاش داشت با سرعت نور تو سینهاش میزد و داغ شدن گوشاش از هیجان رو حس میکرد اما با بدبختی خودش رو کنترل کرد و سعی کرد روی صدای مخملی اما مردونه بکهیون تمرکز کنه. وسطای سوال طبق نقشهاش یهو دستش رو روی شونه بکهیون گذاشت و خودکارو از دستش کشید و همونطور که تا حد امکان بهش نزدیک میشد گفت
_اینجا رو متوجه نشدم. میشه یه بار دیگه از این تیکه برام توضیح بدین؟
بکهیون کم کم داشت معذب میشد و این باعث شد اخماش توی هم گره بخورن اما خودش رو کنترل کرد و حرفی نزد و بی توجه به خودکاری که چان به سمتش گرفته بود یه خودکار دیگه برداشت و شروع کرد از اونجایی که چان گفته بود دوباره توضیح دادن.
لبای چان آویزون شدن. شاید داشت زیاده روی میکرد؟ تصمیم گرفت آرومتر پیش بره پس یکم خودش رو جمع و جور کرد و عقب کشید و بکهیون پنهانی نفسش رو ازاد کرد. انگار اخمش جواب داده بود!
YOU ARE READING
𝓜𝔂 𝓟𝓻𝓲𝓿𝓪𝓽𝓮 𝓣𝓮𝓪𝓬𝓱𝓮𝓻
Fanfictionخلاصه: چانیول دانشآموز دبیرستانی که یه کراش بزرگ روی معلم ریاضی تازه وارد مدرسهاش میزنه و حالا قراره ببینیم چجوری قرار معلم بیون جدی و سختگیر رو به دست بیاره... روزهای آپ: پایان یافته Writer: Infinity Genre: Romance, Smut, School Au, Fluf, Happ...