GUILTY FEET PART 9

436 97 110
                                    


تهیونگ از فرط سرما، دست هایش را در جیب شلوار سرمه ای رنگش میفشرد و گهگاهی به جونگ کوک که بسیار عجیب راه میرفت و دنبالش میامد؛ نگاه های شیطنت واری می انداخت و لبخند میزد.

پسرک بیچاره ازرده به سبب وجود ان مایع لزج بین پاهایش، اهسته قدم برمیداشت و لب های باریکش را سخت و بی وقفه میگزید و در دل، حرف های ناخوش ایندی به تهیونگ بی رحم که اجازه ی استحمام نداده بود؛ میزد.

-تند تر راه بیا گوگی..هوا زیادی سرده؛ دلم نمیخاد مریض بشم!

+خفه باش!!

جونگ کوک به مرد بزرگتر که چهار متری جلو تر راه میرفت؛ زیر لب غرید. به دست دراز شده ی تهیونگ نگاه کرد و برخلاف میلش، قدم های سریع تری برداشته دست مرد را گرفت و مطمعن شد فشار زیادی به انگشتانش وارد میکند.

-چه پسر خوبی!

تهیونگ به صورت جمع شده ی بچه نگاه کرد و برای راضی کردنش، اهسته دستش را بالا کشید و بوسه ای به پشت انگشتانش زد.

+ نکن.

-خیلی خب..اینقدر بد اخلاق نباش!

تهیونگ به او که دستش را عقب نمیکشید اما از بوسه منعش میکرد؛ خندید و به کفش های بزرگی که به پا داشت؛ نگاه کرد. جونگ کوک نادان مثل همیشه، کفش های خود را در دست راستش گرفته بود تا از زمین گل الود حفظشان کند و کفش های مردانه و سیاه رنگ تهیونگ را به پا کرده بود. البته که او هیچ وقت راضی نمیشد تا کفش های عزیزش را الوده کند!

در ادامه ی مسیر نیز، سکوت بینشان حفظ شد. چرا که جونگ کوک اغاز کننده ی هیچ مکالمه ای نبود و غرق در خیال بودن تهیونگ، سکوت را تثبیت میکرد اما طولی نکشید که سرانجام هر دوی انها مقابل خانه پسرک بودند. تهیونگ زنگ در را زد و چند قدمی عقب رفت تا به هنگام باز شدن در، میزبان دید بهتری نسبت به او داشته باشد و البته، خوش چهره تر نیز دیده شود!

-بیا بالا.

تهیونگ رو به جونگ کوک که پایین پله ها نگران ایستاده بود؛ گفت و به محض شنیدن صدای قدم هایی سریع، کتش را مرتب کرد و سمت در برگشت.

« خدایا..بالاخره پیداش کردید! نزدیک بود از نگرانی بمیرم.

سویونگ بسیار بیچاره و اهسته زمزمه کرد و از خانه خارج شد.

-اطمینان داده بودم که پیداش میکنم؛ نگرانیت به جا نبود!

سویونگ از رفتن و فرار کردن جونگ کوک، چیزی به کوان نگفته بود. چراکه به هیچ وجه دلش نمیخواست پسرکش با تنبیه شدن، ازرده شود و حتی کمی در بیماری اش پیشرفت داشته باشد.

پس به اجبار تمام مدت در خانه مانده بود و تظاهر میکرد به خوب بودن و ظاهرش را ارام حفظ کرده بود و در دلش به کمک های تهیونگ و البته بازگشت خود به خودی گوگ اطمینان داشت.

GUILTY FEETDonde viven las historias. Descúbrelo ahora