Felix
رسیدیم خونه رفتیم داخل گفتم
_من باید یه خونه ی دیگه بگیرم
که همزمان هیونگ ها اخم وحشتناکی کردن حقیقتا ترسیدم برای همین گفتم
_خب ببخشید ولی من و یونگ مزاحم شما میشیم
ایندفعه بوگوم گفت
¥لیکسی شات آپ شو یا بزنم عقیمت کنم کدوم
_شات آپ شم خیلی بهتره
ایندفعه ییبو گفت
£دیگه این حرف رو نزن
&درسته دیگه ازین سسشعرا نگو افرین کوچولو
_یاااااااا هیونگ من کجام کوچولوعه
جونگ هه با خنده گفت
€همه جات جوجه رنگی
دیگه رسمن داد زدم
_یااااااا این نامردیه
همشون قهقه زدن حتی یونگ که بلندش کردم و گفتم
_به هیونگت میخندی اره کیوتچه
شروع کردم به قلقلک دادنش که جیغ میزد دیگه نتونست با جیغ و خنده گفت
₩ریختتتتتت......هیونگگگ....ریختتتت جیشم ریختتتت.........هیونگگگگگگگ
با خنده گفتم ولش کردم که با سرعت پرسید
₩دشویی کجاس
انقدر بامزه و خنده دار گفت دستشویی کجاست که هممون بلند قهقه زدیم
_سمت چپ یه در کرمیه
با کیوتی دویید سمت دسشویی رفت داخلش
_من میرم بالا اتاق اگه خواست بیاد پیشم بگید کار داره میخوام یکم استراحت کنم
با چشمای خالی از حس رفتم بالا نمیدونم باز چرا اینطوری شدم مهم نیست یکم باید استراحت کنم خوب میشم رفتم داخل اتاق درو بستم
Zhan
هممون دیدیم فیلیکس دوباره حالش بد شد رفتیم نشستیم روی کاناپه که یونگ هم از سرویس اومد پرسید
₩جوجه هیونگ کو
&رفتش بالا عزیزم یکم کار داشت گفت ما یکم با یونگ حرف بزنیم تا اون هم کاراش رو انجام بده بیاد
₩باشه میشه سوال بپرسم
£معلومه کوچولو
₩اسمتون چیه
&من ژانم
€من جونگ هه ام
£منم ییبو ام
¥منم بوگوم هستم
₩منم یونگم خوشبختم میتونم هیونگ صداشون کنم
¥معلومه کیوتی
₩هیونگ من از دیشب هیچی نخوردم گشنمه
&اوه ببخشید یونگ دنبالم بیا باهم یه غذای خوشمزه درست کنیم
باذوق جواب داد
₩بریم ژان هیونگ
&بریم کیوتی
رفتیم آشپزخونه تصمیم گرفتیم پیتزا درست کنیم
Felix
روی تخت نشستم ناخودآگاه اشکام شروع به ریختن کردن به هیونجین و بچه ها انقدر فکر کردم که خوابم برد
بلند شدم ساعت نگاه کردم فقط نیم ساعت خوابیده بودم پاشدم رفتم حموم یه دوش گرفتم اومدم بیرون یه ست تیشرت و شلوار زرد پوشیدم که کاملا شبیه جوجه ها شدم
رفتم پایین دیدم همشون سخت مشغول غذا درست کردنن خندیدم گفتم
_آشپزخونه رو که ترکوندید
£فقط خفه شو فیلیکس نخند
بزور خندم و کنترل کردم و گفتم
_باشه هیونگ چرا میزنی
¥چون با یه پیتزا درست کردنمون خونه رو ترکوندیم
_حالا حاضره
€یکم دیگه حاضر میشه
_خب پس بیایید بشینیم میخوام باهاتون حرف بزنم
₩حتما بیا بشین
رفتیم نشستیم
_خب هیونگ تونستید اون شماره رو پیدا کنید
¥آره فیلیکس ولی یه شماره ی پوچ بود ولی فهمیدیم به یه شرکت ربط داره
_اسمه شرکت رو میدونید
¥با تحقیق فهمیدیم اسم شرکتش HG
_HG?
£آره ولی انگار رمزیه سخت نیس پیدا کردن این رمز با یکم تحقیق حله
₩مثلا چطور رمزی
£نمیدونم باید تحقیق کنم
_مرسی که کمکم میکنید
¥خواهش جوجه رنگی
€بچه ها جوجه رو نگا کنین
برگشتیم سمته یونگ دیدیم خوابیده هممون خندیدیم که ییبو گفت
¥امروز با پیتزا درست کردنمون هممون خسته شدیم
_هیونگ بو نمیاد
¥بوی چ
هنوز حرفش تموم نشده بود که جونگ هه با صدای بلند گفت
€واییی پیتزاهااا
سریع رفت آشپزخونه ماهم دوباره خندیدیم شنیدیم که گفت خداروشکر نسوخته فقط خیلی برشته شده
باصدای بلند جونگ هه یونگ بلند شد رو به یونگ گفتم
_جوجه بیا بریم غذا بخوریم
₩بریم هیونگ ها
هممون پاشدیم رفتیم آشپزخونه دیدیم پیتزا کلن همه چیش سوخته بزور خندم رو نگه داشتم و روبه جونگ هه گفتم
_هیونگ این مطمئنی برشتس اگه این برشتس تو به سوخته چی میگی
با این حرفم دیگه نتونستیم خندمون رو نگه داریم بلند خندیدیم بوگوم گفت
€بیایید از بیرون سفارش بدیم
موافقت کردیم و سفارش دادیم بعد از نیم ساعت آوردن و خوردیمیونگ کوچولوی کیوتمون
YOU ARE READING
cruel love
Randomcruel love عشق بیرحم خلاصه:چهار تا پسر هات پولدار خونشون رو عوض میکنن چی میشه اونجا همسایه ی چهار تا پسر کیوت بشن و اون ها عاشق هم بشن ولی یکی ازون پسر هات ها استریت باشه چی میشه اون پسر کیوت یه بیماری بگیره و این بیماری هم بر اثر عشق باشه کاپل:ه...