سلام بچه ها
امیدوارم خوب باشید💙
اول از همه باید یه معذرت خواهی بکنم چون اپ خیلی دیر شد ، یعنی من از سه تیر واتپدم لاگ اوت کرد و به سختی تونستم چهارده ام درستش کنم ..ممنونم بابت ووتا و حمایتا💙تو این وضع واتپد واقعا ممنونم ازتون
کامنتم فراموش نکنید لطفا.
لاو یو💙
.
.سه ماه بعد*
کاوان:
تقریبا همهی ترسا از بین رفت ، خرداد گذشت و هنوزم آزاد برنگشته ..کسی توی خونه سراغ هرمان و نگرفت و منم تو خونه چالشی نداشتم ..پیش مامان و امیرم رفتم ، نمیتونم بگم زندگی کجا بهتره ولی میدونم پیش هرمان بودن و بیشتر از هر دوی این دو تا دوس دارم .
هر دوی ما به جایی رسیدیم که انگار بدون هم قراره یه اشتباه بزرگ بکنیم ، فکر کنم صبر کردن بالاخره کار خودش و کرد و حصار اون پسر و شکست ..مخصوصا الان که با هم با سختی نبود شیرزاد کنار اومدیم .
این سه ماه قراره توی کتابخونه بگذره ..منم قراره موقع گرفتن کارنامه که خیلی دور نیست به بابا همچی و بگم ..و مجبور نیست بپذیره اما من به کار خودم ادامه میدم .
هنوزم چیزی ته دلم میپرسه که ایا انقدر نزدیکی به هر مان خوبه یا نه ولی من جلوشو نمیگیرم ..حتی اگه اخرش به این نتیجه برسم که مراقب خودم و قلبم نبودم .اون حتی دلش نمیخواد خونه رو تمیز کنه چون فکر میکنه بو و اثر شیرزاد میره ..ولی هر دومون میدونیم که اخرش باید گذشت ، این با فراموش کردن خیلی فرق داره ..اما ادامهی این روش یعنی دو تا زندگی قربانی بشن .
_باید میز و صندلیا رو عوض کنم ..یه دستی ام به سر و روش بکشم ..وقت گیره واقعا!
+چرا میگی باید عوض کنم؟من و کاملا نادیده میگیری !
عین دخترا چشمغره میرم ، نکنه هرمان تاپه؟
این دقیقا چیزیه که براش برنامهریزی نکردم .._ببخشید ..حواسم پی حساب کتاب حقوقا بود ، تا استارباکس بریم؟
+بریم ولی جواب من نبود
هیچکدوم نمیدونستیم داریم چیکار میکنیم فقط ادامه میدادیم تا به اون بزنگاه برسیم ، شاید ..دوسال دیگه بود؟با داشتن اینجا چه نیازی به درس خواندن داشتیم ..
هر دوی ما خانواده هامون و از دست دادیم..البت برای من مقدمه چینی بیشتری داشت ولی برای هرمان شیرینتر بود ، کی فکرش و میکرد اینجوری بشه از اون خونه خلاص شد.
_میتونم جواب تو راه بدم
فکر کنم اگه از اینجا تکونم نخورم بازم کاری برای انجام دادن هست ..هرمان این دو ماهه از پشت بغلم میکنه و اجازه نمیده بیش از حد کار کنم ، استخون فکش و حس میکنم که روی شونه ام حرکت میکنه و فقط امیدوارم صدای جا به جا شدن سیب گلوم و نشنیده باشه.
![](https://img.wattpad.com/cover/340070582-288-k847916.jpg)
YOU ARE READING
|همجنس|
Non-Fictionمعاشقهی ما فقط یک بُعدِ صادقانه داشت ، تنها دلیلی که تو رو با خودم تو زندگیای که بهش تعلق نداشتم غرق کردم ..حال ما خوب میشه ، مگه نه کاوان؟ رمان گی ایرانی💫