"چی؟!؟" تهیونگ با تمام وجودش جیغ زد.
"معذرت میخوام ته ولی انتخاب دیگه ای نداریم"شیومین به پسر گفت.
"حالا چرا اون پک؟؟"تهیونگ درحالی که دستش رو روی پیشونیش می کشید پرسید.
"چون میتونن بهتر از هر پک دیگه از ما محافظت کنن تا وقتی جمع و جورش کنیم" چانول توضیح داد.
پک اکسو درحال حاضر مورد تهدید پک های زیادی بود. درسته که پک اکسو پک قوی عه ولی امکان نداشت بتونن از حمله ی چند تا پک اونم یه زمان جون سالم به در ببرن.
تهیونگ به احتمال زیاد فکر میکرد اون پک ها میخوان بخاطر منابع,پول یا قدرت بهشون حمله کنن ولی در واقع پک بخاطر داشتن اون مورد تهدید قرار گرفته بود.
همه میدونستن تنها کسی که میتونه از تهیونگ محافظت کنه جفتشه.
انتخاب دیگه ای نداشتن,نمی تونستن تهیونگ رو از دست بدن اون براشون مثل خانواده بود و هرکاری برای محافظت ازش میکردن.
حتی اگر به این معنی بود که تهیونگ رو مجبور کنن با جفتش زیر یه سقف زندگی کنن.
"اهه"تهیونگ نق زد و به اتاقش رفت
"بیاید براشون در موردش یه نامه بفرستیم"چانول گفت و بقیه سرشون رو تکون دادن.
******
"الفا از پک اکسو یه نامه دارید"یکی از افراد پک بعد از اجازه ی ورود گرفتن به اتاق کار کوک گفت.
جونگکوک نامه رو گرفت و با دقت اکسنش کرد و یه لبخند کوچیک روی صورتش ظاهر شد.
"به نامجون,یونگی,هوسوک,جیمین و جین هیونگ زنگ بزن و بگو به دفترم بیان" جونگکوک دستور داد و گرگ به نشونه ی احترام سرش رو تکون داد و از اتاق خارج شد.
جونگکوک صبورانه با لبخند منتظر موند تا هیونگاش بیان.
"کوک ؟کارمون داشتی؟"جین گفت درحالی که بقیه وارد دفتر می شدن.
"اینو بخونید"جونگکوک خندون نامه رو بهشون داد.
"تو دیگه چه خرشانسی هستی؟"جیمین با دهن باز گفت.
"میخوای قبولش کنی؟"نامجون پرسید.
"معلومه که می کنم,وظیفه ی منه که از جفتم محافظت کنم تازه میتونم از شرایط استفاده کنم تا بهش نزدیک تر بشم"جونگکوک گفت اما بعدش اهی کشید چون می دونست جذب کردن اعتماد امگا قرار نیست اسون باشه.
"مطمئنم یه راهی پیدا می کنی کوک و ما پیشتیم و خوشحال میشیم کمک کنیم"هوسوک سعی کرد الفا رو دلگرم کنه.
****
"گایز! یه نامه از پک سیلور مون برامون اومده" کای داد زد و توجه همه رو به خودش جلب کرد.
"خب؟چی گفتن؟؟"چانول پرسید.
"موافقت کردن!!!"کای گفت و همه اهی از روی اسودگی کشیدن.
اونا خیالشون راحت بود که بیبی خرس شون قراره مورد حفاظت بهترین پک باشه و از هر اسیبی در امان میمونه.
درسته که رفتن تهیونگ ناراحتشون می کرد ولی هیچی مهم تر از امن بودنش نبود.
****
"بدو ته 19 دقیقه دیگه باید بریم"بک گفت و سعی کرد پسر رو از تخت بکشونه بیرون.
"من جایی نمی رم هیونگ و این حرف اخرمه"تهیونگ با لجبازی جواب داد.
"ته خودت میدونی چرا باید بریم نمی تونیم ریسک کنیم که به پک مون حمله بشه"بک اهی کشید.
تهیونگ کاملا از این موضوع اگاه بود ولی نمی تونست تحمل کنه که نزدیک اون الفا باشه>
"ته ته خواهش می کنمم"بک گفت و چشمای پاپی طورش رو تحویل پسر داد.
تهیونگ که هیچوقت نمی تونست در برابر این نگاه تسلیم نشه اهی کشید و سرش رو تکون داد.
****
"به پکمون خوش اومدید"جونگکوک بهشون خوش امد گفت وقتی چند نفر از پک اکسو وارد پک شدن>
"الفا ممنون که درخواستمون رو قبول کردید"بک گفت و لبخند زد.
چشمای جونگکوک می چرخید تا فرد موردنظرش رو پیدا کنه.
می تونست احساس کنه که گرگش از بوی اشنای وانیل و توت فرنگی داره دیوونه میشه.
وقتی که تهیونگ رو پیدا کرد محوش شد.
پسر به قدری کیوت و بغلی بود که انگار تازه از تخت خواب کشیدنش بیرون.
چشمای تهیونگ هم قفل چشمای جونگکوک شد.
جونگکوک میتونست صدای تند تند تپیدن قلبش رو حس کنه درحالی که داشت به جفتش نزدیک میشد.
همه با حواس جمعی داشتن به اونا نگاه می کردن.
ولی تهیونگ از کنارش گذشت و به بک چسبید.
برای پک اکسو یه چیز کاملا نرمال بود ولی برای جونگکوک و پکش؟نه
جونگکوک به پسر خیره شد, حسودیش شده بود.
الفا یه جوری خودش رو جمع و جور کرد و به پک اکسو یه تور از زمین هی پک و خونه بده.
*****
ساری دیر اپ کردممم,سوپر نچرال رو شروع کرده بودم و به قدری خوشم اومده بود که یادم رفت مثلا فیکی دارم که ترجمه کنم😭😭🙏🏻
YOU ARE READING
Still with you
Romance[امگاورس☼]جئون جونگکوک، الفای پک سیلور مون خیلی وقته که ارزوی دیدن جفتش رو داره ولی خبری نداره که همهی دیدار اولها یه تخت پر از گل رز نیست، بلکه میتونه غیر منتظره باشه. 𝑴𝒂𝒊𝒏 𝒄𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆 ~ 𝒌𝒐𝒐𝒌𝒗 𝑺𝒊𝒅𝒆 𝒄𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆 ~ ??? ~~~~~~~~~~~~~...