بچه ها یه فیک جدید رو شروع کردم یه بازنویسی از مانهوا نمیدونم bad memories رو خوندین یا نه ولی داستان خیلیییی قشنگی داره
میخوام به کوکوی بازنویسی کنم ، و همونطور که تو پارت اطلاعات گفتم پارت یک و دو قطعا آبکی خواهد بود ، پس اگر خواستین بخونین بهش زمان بدین
این هم یه خلاصه ازش
امگای بیچاره ایی که بخاطر سوتفاهم مورد تنفر قرار گرفت ، آلفایی که عاشق بود و عشقش رو کشت بخاطر دروغ دیگران
بچه ای که معلوم نیست از کیه و دلیل وجودش چیه ،
_ انتظاز زیادیه که باورم کنی ، بخاطر گذشته ای که باهم داشتیم باورم کن
+ چرا باید حرف یه هرزه ای که فقط میخواست سوراخش پرشه رو باور کنم ؟
_ هیچی نمیدونی ، هیچی نمیدونیو فقط داری قضاوتم میکنی ، فقط امیدوارم وقتی حقیقت رو فهمیدی پشیمون نشی
YOU ARE READING
Depravation
Romanceتنها بود توی شهری که هیچکس نه میدیدش ، نه میشنیدیش... قلبش رو چنگ مینداخت نگاه های قضاوتگر مردم اری از دونستن هرچیز ولی تهیونگ تحمل میکرد به خاطر نخودفرنگی توی شکمش تحمل میکرد ... ...................................... قسمتی از فیک : "هی...