WRITER
تهیونگ فورا دستای جونگکوکو گرفت و اونو روی
تخت خوابوند و روش خیمه زد . با یه دستش دستای کوک رو گرفته بود و با دست دیگش ویبراتور رو از کنارش برداشت .
ویبراتور رو بدون اینکه با لوب چرب و لیز و همچنین سوراخ کوک رو آماده کنه ، تا ته واردش کرد که این باعث شد کوک جیغ بلندی بکشه ؛ تهیونگ لبشو روی لبای سرخ شازده کوچولوش گذاشت تا آرومش کنه .+ممممممم....
تهیونگ وقتی دید جونگکوک آرومتر شده ، از لباش دل کند و سرعت ویبراتور رو آروم آروم بالا برد .
+ع_عااحح...ع_ع_عااااحححححح...هااح...حااااع
_هی هی ...قند عسلم آروم باش ...تو چطوری میخوای دیک منو توی خودت تحمل کنی ؟...
+هاا....خوا_خواهش می کن...م...هاااحححتهیونگ به بدن بلوری و سفید جونگکوک چشم دوخت وبه دیکش که رسید ، اونو توی دستش گرفت و فشارش داد .
+عااااااح...عا_عاااه..هح..هح...
تهیونگ دیکشو بیشتر فشار داد که این مساوی با فریاد و ناله های کوک بود .
+بسههههههههه......خواه.....ش....میکنم....آاااااههه!
ولی تهیونگ به کارش ادامه داد و وقتی که احساس کرد کوک نزدیکه ، دیکشو کرد توی دهنش و جونگکوک توی دهن تهیونگ اومد . تهیونگ تماما کام داخل دهنشو قورت داد و سپس صورتشو نزدیک صورت کوک کرد .
_بیبی....کامتم مثل خودت شیرینه....و داغ
جونگکوک از حرف تهیونگ بدش اومد و چندشش شد . تهیونگ با یه لبخند کثیف از صورت کوک فاصله گرفت و به ویبراتور داخل سوراخش نگاه کرد . ویبراتور رو خاموش کرد و اونو به سرعت از داخل جونگکوک کشید بیرون . جونگکوک از خالی شدنش ناله ی دردمندی کرد و بعد به تهیونگ و عضو بلند و بزرگش خیره شد .
_حالا نوبت دیک منه که توی خودت داشته باشیش
+ت_تهیونگ ...خواه....خواهش میکنم بهم فرصت بد..عاااااااااااااااااااتهیونگ وسط حرفش ، دیکشو واردش کرد و چند لحظه صبر کرد . جونگکوک به سختی میتونست نفس بکشه یا بهتره بگم حال مرگ داشت . تهیونگ بعد از پنچ دقیقه انتظار ، شروع کرد به کوبیدن داخلش . همینطوری سرعت کوبیدنشو بیشتر کرد و ناله هاو جیغ های کوک بود که اتاق رو پر کرده بود .
+عاا_عاااححح....آااه...آاححح..بس...ه...د...دیگه نمی...تونم عااحح فاااکک
_اووهههه...چقد...فاک...تنگی
+عاااحححححح...فااااااککککک...هق هقجونگکوک با ضربه های خشن تهیونگ به گریه افتاد . بعد از چند ضربه ی آخر ، تهیونگ با فشار داخل کوک کام شد . از اینکه نتونسته بود نقطه ی لذتشو پیدا کنه عصبی بود ؛ اون باید یه راند دیگه هم میرفت .
+ت_تهیونگ ...میتون_نم ب_برم..؟
خواست بلند شه که تهیونگ دوباره اونو روی تخت خوابوند .
_کجا شازده کوچولو ؟! تازه گرم کردیم .
و دیکشو دوباره سریع واردش کرد . ایندفعه کوک جیغ خیلی بلندی کشید که انگار کل عمارتو برداشته بود .
تهیونگ بدون صبر کردن ، شروع کرد به کوبیدن .+عاااااااااااححححح...تهیووووووووووووووونگ...
_اوححح...بیبی...سوراخت...فاکک..داره دیکمو...آااههه میبلعه....خیلی هم داغه...
+عااا_عااحححح....تهیونگ به کوبیدنش ادامه داد که ناگهان پاهای کوک لرزید . بالاخره نقطه ی لذتشو پیدا کرده بود . نیشخند خبیثی زد . آروم دیکشوآورد بیرون ولی کلاهکش داخلش بود ؛ و با سرعت خیلی زیاد دوباره واردش شد و به پروستاتش ضربه زد .
+عا...ه.....ته...یونگ...عاح...آییییییی..د..رد میکنههه....
TAEHYUNG
خیلی محکم داخلش کوبیدم . خوبه که میتونست نفس بکشه . دفعهی قبل سکته کردم فکر میکردم مرده و...
از این افکار اومدم بیرون و به چشمای اشکی و درخشان شازده کوچولوم نگاه کردم . از درد ، صورتش سرخ شده بود و نفس نفس میزد . بعدش که دیگه نفس کشیدنش درست شد ، شروع کردم به کوبیدن .WRITER
تهیونگ انقدر محکم داخلش میکوبید که هم جونگکوک روی تخت بالا و پایین میشد ، هم صدای اعتراض تخت در اومده بود . ضربه های آخر رو که زد ، کوک با فشار روی صورت و سینه های تهیونگ کام شد و تهیونگ هم مثل جونگکوک با فشار داخلش اومد . بعد از اینکه نفس هر دوشون منظم شد ، تهیونگ دیکشو کشید بیرون و کنار کوک دراز کشید . جونگکوک از خستگی خوابش برده بود .
TAEHYUNG
میخواستم تا صبح داخلش ضربه بزنم ولی خیلی خسته بود تازه خوابشم برده بود . اون لذت وصف ناپذیری به آدم میده . دست به سینه هاش کشیدم و تا نافش ادامه دادم که تکون خورد . از این کارم دست کشیدم و رفتم توی حمام (حمام و دستشوییش یکیه) و صورتمو شستم .آنقدر خسته بودم که حوصله ی حموم کردن نداشتم . کارم که تموم شد ، رفتم کنار شازده کوچولوم دراز کشیدم ؛ سرشو بوسیدم و ملحفه رو روی هردومون کشیدم و منم مثل کوک خوابیدم
.
.
.
.
.اینم پارت....مثبت هیجده
خوشتون اومد؟
خداییش دلم برای کوکی سوخت
خب من برم توی قبرم بخوابم...خدافظ
YOU ARE READING
my man
Fanfictionجونگکوک یه پسر هورنی هس . حالا چی میشه با بزرگترین رئیس مافیا که به سکس علاقه ی شدیدی داره ، آشنا بشه؟