part 13

49 1 0
                                    

WRITER

[ساعت 9:58دقیقه،تهیونگ]

بالاخره به مکان مورد نظرش رسید ؛ عمارت پدرش که دست خواهر ناتنیش بود. جلوی در بزرگ ایستاد که دوربین بالای سرش اجازه ی ورود بهش داد .
وارد حیاط عمارت شد و به دور و اطراف نگاه کرد ؛ ظاهر وحشتناک عمارت با داخلش زمین تا آسمون فرق داشت . برعکس عمارت خودش گل و گیاه داشت به جز درخت . به در خونه که رسید ، بادیگارد بهش خوش آمد گفت .

@خوش اومدین آقای کیم .

تهیونگ سری تکون داد و بادیگارد درو باز کرد و وارد هال شد .

@خو..خوش اومدین آقای کیم...
_ممنونم .

به چهره ی سرخ خدمتکار نگاه کرد ؛ با خودش گفت شاید وقتی وارد شده با دیدنش تحریک شده یا شاید روش کراش زده و یا شاید میخواد شماره ای چیزی بده و شاید های زیادی بود که با صدای ناله ی دختری به پایان رسید .
دوباره به خدمتکار نگاه کرد و شاهد بیشتر سرخ شدنش شد .
توی ذهن تهیونگ : خب بهتره بشینم روی کاناپه تا خانم تشریف فرما بشن .
تهیونگ روی کاناپه نشست و منتظر موند ؛ ساعت 10:23دقیقه بود که بالاخره خواهر ناتنیش اومد با یه مرد درشت هیکل که دستش روی سینه ی راست خواهرش بود .

●آههههه..دد!خیلی این زمان طولانی میگذره برای من .
■عشقم گفتم که هرروز بهت زنگ میزنم .با...

و با شنیدن صدای بم تهیونگ به خودش اومد .

_سلام..خانم کیم بِل .
●...ت..تهیونگ!ت-تو اینجا چیکار میکنی....؟
_عزیزم!ایشون دوس پسرته؟!

بل از اومدن تهیونگ تعجب کرده بود و با سوالی که ازش پرسید گفت "آره"

_من کیم تهیونگم ؛ برادر ناتنی بِل .
■خوشبختم آقای کیم ؛ منم هان کی-تا هستم.
_خوشبختم کی-تا !....آاااا حالا اگه میشه من و بل رو تنها بزار .
■او-اوه..باشه...عشقم!
●میبینمت .

و یه بوسه ی خیس روی لبای بل گذاشت ، اونم جلوی تهیونگ . تهیونگ بعد از اینکه کی-تا رفت ، عوق زد و حالش از اون دوتا بهم خورد .

●تهیونگ حالت خوبه؟میخوای آب بخوری .
_چقدر تو احمقی من حالم از تو و اون کی-تا بهم خورده . حالا هم بهتره بشینی روی کاناپه . باهات حرف دارم .

هردو روی کاناپه نشستن و تهیونگ سامسونت رو باز کرد و مدارک رو به دست بل داد .

●اینا...چیه..؟
_بهتره همشونو بخونی .

بل برگه رو خوند ؛ برگه ی اول مشخصاتش بود . برگه ی دوم در مورد کارایی که مدرسه رو میپیچونده و می‌رفته با پسرای لاشی خلوت کنه . برگه ی سوم در مورد اینکه بعد از فوت مادر و پدرش چیکارا میکرده .

my manWhere stories live. Discover now