WRITER
+ت...تهیونگ...فاصله بگیر..خواهش..می-انگشت اشاره ی تهیونگ روی لباش قرار گرفت .
_شششش...کی بهت اجازهی..اجازهی حرف زدن...داد توله خرگوش...
و بعد بازوهای کوک رو محکم گرفت و اونو روی تخت انداخت و روش خیمه زد . دستاشو به تخت چفت کرد تا تکون نخوره . جونگکوک این وسط هم در تلاش برای آزاد کردن دستاش بود اما بی فایده بود ؛ چون زور تهیونگ بیشتر بود .
_خ-خرگوش تپل مپل من...بیا..بیا با آقا ببره بازی کن .
+تهیونگ!خواهش میکنم ولم کن!دست از سرم بردار لعنتی!
_یه...ب-ببر..هیچوقت ط-طعمه اش رو به حال...خودش رها نمیکنه .تهیونگ وقتی این جمله رو گفت ، بدون این که ثانیه ای تلف کنه ، جونگکوکو بوسید ؛ خشن و خیس . تهیونگ اول لب بالا و بعد لب پایینش رو می مکید و هر از گاهی هم گاز میگرفت . طوری که حتی زخم میشد و خون میومد . وقتی برای بار آخر لبشو محکم گاز گرفت ، جونگکوک دهنشو باز کرد و تهیونگ از این فرصت استفاده کرد و زبونشو به داخل دهنش هدایت کرد .
+هاامممممممم...
اون دو گوشت نرم روی هم میلغزیدن و در جنگ بودن و گاهی اوقات تهیونگ زبون جونگکوک رو ساک میزد .جونگکوک دیگه کم کم داشت به اوج خودش می رسید و بدنش داغ میشد که جسم سنگین تهیونگ مانع شد . تهیونگ بیهوش شده بود ولی هنوز زبونش توی دهن جونگکوک بود . جونگکوک دستاشو از حصار دستای کشیده و بزرگ تهیونگ آزاد کرد و سرشو به عقب هدایت کرد که بزاقشون کش اومد .
بزاق کش اومده رو با انگشتش از بین برد و به تهیونگ بیهوش نگاه کرد ؛ حتی در حالت خواب هم جذاب بود .
ولی الان فرصت برای فکر کردن به این چیزا نبود چون داشت زیر تهیونگ له و لورده میشد . بدن سنگینشو از روی خودش بلند کرد و اونو روی تخت خوابوند و خودشم به طرف حمام مَستر رفت . وارد که شده به خودش توی آینه نگاه کرد ؛ سرخ شده بود و بدنش هم داغ کرده بود . به پایین تنه اش نگاه کرد و دید عضوش داره باکسر و شلوارشو سوراخ میکنه . به خاطر همین شلوار و باکسرشو همزمان باهم پایین کشید و عضوشو توی دستش گرفت و با فکر به فاک رفتن توسط تهیونگ کام شد . سپس دستشو شست و روی تخت کنار تهیونگ خوابید ..
.
.
.
.سلام...حالتون چطوره؟
با مدرسه و درس چطورید؟
خب اینم از پارت 15 . امیدوارم خوشتون بیاد خوشکلای من .
YOU ARE READING
my man
Fanfictionجونگکوک یه پسر هورنی هس . حالا چی میشه با بزرگترین رئیس مافیا که به سکس علاقه ی شدیدی داره ، آشنا بشه؟