جای خواب وزیر جئون رو کنار پادشاه گذاشته بودند، جونگ کوک خودش همین امروز صبح مقابل ملکه ایستاد و گفته بوده که سند ازدواج جدیدی امضا می کند؛ نمی توانست زیر حرفش بزند و مجبور به خوابیدن کنار پادشاه بوده.
قبل از خواب عادت داشت که گوشه ی بدون مزاحم بنشیند، شمع های با رایحه ی شکوفه های گیلاس روشن کند؛ با خدای خودش تنها باشد و اما امشب ان دو جفت چشمی که رویش زوم بوده نمی گذاشت کارش را انجام بدهد.
بقدری هول کرد بوده که یادش برود شمع هایش راهم با خود بیاورد، یک امشب را باید بیخیال می شد و صبح هم می توانست انجامش بدهد.
ردای روی لباسش را بیرون می اورد و کمی با فاصله از تهیونگ روی تخت می نشیند، شمع های اطراف تخت از قبل خاموش شد؛ چشم های پادشاه سرخ شد بوده و داشت نشسته چرت می زد.
جئون تا حد امکان از تهیونگ دور می شود و گوشه ی تخت دراز می کشد، بی شک اگر در خواب قل می خورد روی زمین می افتاد.
تهیونگ ردای که روی لباس حریر بدن نمایش پوشید را بیرون می اورد، کنار جئون دراز می کشد و از پشت به وزیر جئون میچسبد، قرار نبوده بگذارد این مرد یک شب را اسود بخوابد.
میخواست تمام ان امتحانات سخت و تنبیه هایش را جبران کند، حالا دیگر جئون شوهرش بوده نه استادش.
: شوهرم از من خجالت میکشی؟
همان کلمه ی «شوهرم» کافی بوده تا این مرد از خجالت سرخ بشود، حرکت دست های تهیونگ اطراف موهاش باعث می شد که زیر شکمش پیچ بخورد؛ ان نفس های گرمی که به لاله ی گوشش می خورد زیادی خطرناک بوده.
صاف روی تخت می نشیند و به هر کجای جز چشمان پادشاه نگاه می کرد.
: سرورم بهتر ادب و فاصله رو رعایت کند...
جئون باز داشت نصحیت های پدرانه ش را شروع می کرد، می خواست به تهیونگ ادب بیاموز و این تهیونگ رو بیشتر مصمم می کرد که وزیر رو ازار بدهد.
خودش را جلو می کشد و روی پاهای وزیر می نشیند، دست هایش رو دور گردن جونگ کوک حلقه می کند؛ با چشمان خمارش به چشم های گرد وزیر زل می زند و با لحنی پر از عشوه.
:ولی تو الان شوهرمی نه استادم!
پادشاه اون قطعا شیطانی بوده که خدا برای امتحان کردن جونگ کوک به زمین فرستادتش، باید از این امتحان سخت سر بلند بیرو می امد؛ وگرنه چگونه باید در دنیای زیرین با پدرش و اجدادش چشم در چشم می شد؟ به استادش چه می گفت؟ که خام وسوسه های شیطانی شد ست!
جرات نداشت که روی پادشاه دست بلند کند، اگر از زورش هم استفاده نمی کرد نمی توانست ان شیطان زمینی رو کنار بزند؛ تا کمی فشار به کمر پادشاه می دهد تهیونگ با اینکه چندان دردش نیامد، برای جلب توجه خدمتکار ها و از عمد شروع به اه و ناله، جیغ کشیدن می کند.
YOU ARE READING
شوهر پادشاه
Historical Fictionجئون وزیر جنگ بوده، سرباز های پادشاه همگی از خاندان جئون بودند و بودجه ی جنگ رو جئون ها تامین می کردند؛ پادشاه عروسک خیمه شب بازی بیش نبوده؛ همگی می دانستند که جونگ کوک بزودی جای پادشاه کیم رو می گیرد و کسی در برابر پادشاه حتی سرهم خم نمی کرد، ول...