Part15

18 6 0
                                    

از پشت توی آغوش گرمی فرو رفته بود و ضربان قلبی که برای حضورش می‌تپید رو حس می‌کرد.

نوازش‌های دستی رو که روی انگشت‌های کوتاهش حس می‌کرد، پسر رو توی خلسه‌ی شیرینی فرو می‌برد.

جیمین قسم می‌خورد که آرامش اون لحظه رو به هیچ چیزی نمی‌فروخت و حاضر بود تا ابد توی همون لحظه زندگی کنه. لحظه‌ای که لب‌هایی روی شونه‌ی لختش قرار گرفت و از طریق اون بوسه تمام عشقی که توی سینه داشت رو به پوست سفید پسر منتقل کرد.

جیمین چشم‌های بسته‌اش رو باز کرد و آرزو کرد کاش این‌بار برای یک لحظه هم که شده تصویری جز تاریکی مقابل چشم‌هاش شکل بگیره ولی این هم مثل بقیه آرزوهای قلبیش امیدی واهی بود.
بوسه‌های مرد پیش‌روی و نقطه به نقطه‌ی بدن پسرک رو کشف می‌کردن.

لبخندی به شیرینیِ روح پاکش روی لب‌هاش شکل گرفت و دستش رو لای موهایی که همیشه لابه‌لای دست‌هاش می‌خزیدن قرار داد.

لب‌هاش تکون خوردن و صدای خوش‌نوازش رو به گوش‌های مرد عاشقش رسوند.

- یعنی یک روزی می‌رسه که من چشم‌هام رو باز کنم هیونگ؟

لمس‌هاش روی پوستی که برخلاف همیشه، به خاطر گرمای عشقی که تجربه کرده، سرد نبود، متوقف شد.
لب‌هاش از پوست پسر جدا شدن و نگاهش روی صورت زیبای الهه‌ی مقابلش دوخته شد.

+ دکتر که گفته بود این یک امر شدنیه جیمین.

جیمین سری تکون داد و به سمتی که معشوقه‌اش قرار داشت چرخید اما چه کسی جز یونگی می‌دونست که نگاه خاموشش اصلا روی صورت مرد نمی‌چرخید؟

- اما این رو هم گفت که هزینه و ریسک خیلی بالایی داره.

هر دوی اون‌ها می‌دونستن که اگه همه‌ی داراییشون رو گرو بذارن، نمی‌تونن هزینه‌ی اون عمل رو پرداخت کنن اما یونگی همچنان امیدوار بود؛ چون بدون امید چطور می‌تونست زندگی کنه؟ امید تنها دلیلی بود که یونگی می‌تونست زندگیش رو باهاش ادامه بده.

+ امیدت رو از دست نده پنبه؛ اگه یک روز از زندگیم باقی مونده باشه، مطمئن می‌شم که این عمل انجام بگیره.

لبخند زیبایی روی لب‌هاش گوشتیش شکل گرفت و زیبایی پسر رو دو چندان کرد.

- نه هیونگ نذار اون‌قدر دیر بشه چون می‌خوام وقتی چشم‌هام رو باز کنم، اولین کسی که می‌بینم تو باشی.

چشم‌هاش رو باز کرد و این‌بار نور به یار همیشگیش غلبه کرده بود! این‌بار نور به تاریکی چیره کرده و تصویر تاری مقابل چشم‌های جیمین شکل گرفت.

صدای پزشکش دیگه به واضحیِ قبل نبود چون صدای کر کننده‌ی قلبش به قدری بالا بود که اجازه‌ی شنیدن حرف‌های اطرافیانش رو نمی‌داد.

In Another Life (Yoonmin)Where stories live. Discover now