PART 6

47 8 0
                                    

بعد از آماده کردن وان، به سمت پسرکش که با شونه‌های افتاده‌اش گوشه‌ای ایستاده بود، چرخید.

نفسش رو کلافه بیرون داد و به این فکر کرد که بدبختی‌شون کی قرار بود به اتمام برسه؟

دستش رو به سمت پسرک دراز کرد و سعی کرد افکار تاریکی که در تلاش برای کشتن مغزش، بودن رو کنترل کنه.

دست جیمین رو گرفت و با کشیدنش به سمت خودش، پسرک رو به سمت وان هدایت کرد.

پسرک، تن خودش رو به آب ولرم سپرد و توی وان دراز کشید.
سرش رو به لبه‌ی وان تکیه داد و چشم‌های خاموشش سرخ شدن آب از خون پدرش رو ندیدن!

جیمین چشم‌های دردناکش رو بست و این یونگی بود که با هزاران سؤالِ بی‌جواب، فقط به خون‌های حل شده توی آب خیره شد.
سوالای زیادی در حال به فاک دادن مغز یونگی بودن، اما سکوت رو انتخاب کرد و در سکوت به شستن تن بلوریِ پسرش مشغول شد.

چشم‌های جیمین، با حس دست‌هایی روی تنش به شدت باز شدن.
پسر انگار که چیزی یادش اومده باشه، دست‌هاش رو بالا آورد و ناخن‌هاش رو به شدت روی پوستش کشید.

یونگی شوکه از رفتار یهویی پسر، به سرعت دست‌های پسر رو گرفت و با تعجب به پسرک نگاه کرد.

×داری چیکار می‌کنی جیمین؟

اشک‌های پسر، برای صدمین بار راهشون رو به بیرون پیدا کردن و گونه‌های پسرک رو خیس کردن.

_هیونگ، بدنم آلوده شده، کثیف شدم، از خودم چندشم می‌شه.

یونگی، نمی‌تونست متوجه حرف‌های پسر بشه.
نکنه این پسرش بود که باعث مرگ اون مرد شده بود؟

ولی مگه با عقل جور درمی‌اومد؟
پسر ضعیف بود اما تصویر جیمین غرق در خون، به تصورِ یونگی رنگ می‌بخشید.

پسرش قاتل شده بود؟ پسر معصومش گناهکار شده بود؟

دست‌های پسر که تو دست‌های کشیده‌اش قرار داشت رو بالا آورد و بوسه‌هایی روی بند بند انگشت‌های پسر کاشت.

×جیمین، تو آلوده نیستی، تو اون مرد رو نکش...

بغض جیمین، با صدا شکست و حرف یونگی رو نیمه‌تموم گذاشت.

_آلوده‌ام، اون مرد عوضی آلودم کرد یونگی... مَ... من نباید می‌ذاشتم کسی جز تو لمسم کنه اما اون مرد...

با یادآوری اتفاقاتی که رخ داده بود، با شدت بیشتری هق زد و یونگی رو از بُهت بیرون کشید.

یونگی سردرگم و گیج به پسرش که ضجه می‌زد، نگاه کرد.
کسی جز اون پسرش رو لمس کرده بود؟

چه اتفاقی افتاده بود که یونگی ازش بی‌خبر بود؟
سوال‌های توی سرش، مهم‌تر از پسرش که با عجز اشک می‌ریخت نبود.

In Another Life (Yoonmin)Where stories live. Discover now