(سلام عزیزای دلم از اونجایی که ریدرا دوس ندارن به جین مادر گفته بشه تصمیم گرفتم پدر صدا زده بشه)
(جونگ کوک این پارت توی کاوره).
.
.جیمین کنار جفت پدراش، برادرش ایستاده بود و با مهمون ها بگو بخند میکرد
تمام الفاهای مهمونی ناخاسته به سمت جیمین کشش پیدا میکردن و این چیزی نبود که یونگی ازش راضی باشه دستش رو پشت امگای ریزنقش انداخت و اون رو به سمت خودش کشید_چیشد که تصمیم گرفتی این لباس و بپوشی؟جیمین از حس دست سرد یونگی پشت کمرش مور مور شد
سرش رو بالا انداخت تا موهای سفیدش از جلوش چشمش کنار بره_ این هارو هیونگ اماده کرده بود برامیونگی چشمی ریز کرد منظورش از هیونگ تهیونگ بود؟
اهی کشید و دستش رو از روی کمر امگا برداشت_ چرا باید تهیونگ یه همچین لباس نامناسبی برات تهیه کنه؟ اونم وقتی اینجا یه جشن سلطنتیهامگای گل سرخ لپاش گل انداخت و خجالت کشید
یعنی نباید این لباس رو برای جشن میپوشید؟ ولی بقیه لباس ها خیلی ناجور بودن و معذبش میکردن_ خیلی متاسفم که این لباس و انتخاب کردم نمیدونستم که نباید بپوشمشالفا با دیدن لپ های سرخ امگا صداهای اطرافش براش خاموش شد
دهنش برای حرف زد قفل کرده بود برای همین پشت دستش رو روی دهنش گزاشت و با قدم های محکم جَمعشونو ترک کرد_ لعنت به تو الهه ی دلفریبجیمین با رفتار یونگی بغض کرد_ یعنی انقدر بد شدم؟
.
.
.تهیونگ با سرعت زیاد به سمت چن تا نگهبانی که دنبال امگای اقیانوسیش فرستاده بود میدویید
وقتی از حرکت ایستاد و بهشون نگاه کرد، سه نگهبان جلوی تهیونگ به احترام زانو زده بودن_ درود سرورمتهیونگ نفس عمیقی کشید و موهای حالت دارشو بالا زد_ پیداش کردین؟
فرمانده سئون شروع به حرف زدن کرد_ رد پاشو توی جنگل بارنزبری پیدا کردیم ولی بعدش غیب شده تمام جنگل جستجو شده ولی هیچ اثری از شخص مورد نظر نیس
تهیونگ کلافه دستی به صورتش کشید و سعی کرد داد نکشه_ پس شما برای چی رفتید دنبالش؟ نمیتونستید قبل اینکه ناپدید بشه پیداش کنید؟ هااان؟
جمله ی اخرشو فریاد زد ولی حواسش نبود اطرافش پر از نگهبان سلطنتی بودنگهبان ها متاسف بودن برای همین با شرمساری سرشون خم بود
تهیونگ دستش رو بهم زد و با اروم ترین حد ممکن به فرمانده دستور داد_ پیداش میکنی فرمانده فهمیدی؟ اگه زندگیتو دوس داری باید پیداش کنی
و بعد کت خز دارشو به عقب پرت کرد و به سمت جشن رفت
تنها چیزی که از جشن تغیر کرده بود این بود که شاهزاده ی دوم با چهره ی خسته کنندش اونجا نشسته بود
اصلا حوصله ی خوشامد به اون موجود پر حرف رو نداشت
شامپاینی رو برداشت و تمامش رو سر کشید، عصبی بود چطور تونسته بودن اون ذوقی که برای شنیدن خبر داشت رو انقد راحت نابود کنن_ بی عرضه ها

YOU ARE READING
(Royal lie /Vkook)
Werewolfسلطنت בروغے👑 جئون جونگکوک ولیعهد سلطنتی که بخاطره امگا بودنش از طرف خاندان سلطنتی ترد میشه کیم تهیونگ، الفای غالب، ۲۶ ساله و پسر اول دوک بزرگ پسری که با تخس بازی و غرورش بزرگ شده بود ولی همیشه با زیردستانش با لطافت و مهربونی رفتار میکرد _________ ک...