تهیونگ باورش نمیشد؛ اما وقتی از خواب بیدار شد، علاوهبر سردرد وحشتناکش، نبود جونگکوک هم اعصابش رو بههم ریخت.
تقریباً یادش بود که توی مستی چه چیزهایی بهش گفته برای همین حسابی عصبانی و ناراحت بود.اگر میخواست جونگکوک چیزی از ناراحتیهای درونیاش بدونه زودتر بهش میگفت ولی اون تمام مدت همهچیز رو درون خودش مخفی کرده بود تا دلیل جداییشون مثل همهی زوجهای دیگه فقط عدم تفاهم باشه.
حالا با اعترافاتش توی مستی خراب کرده بود. بهشدت.
از جاش بلند شد و درحالی که دستش رو روی سرش گرفته بود، به
طرف تلفن رفت. از خدمات هتل یک بسته قرص و از آشپزخونه سوپ خماری سفارش داد و به حموم رفت تا با یک دوش سرپایی، بوی الکل رو از خودش دور کنه.جونگکوک کجا رفته بود؟
این تنها سؤالی بود که توی تمام مدت دوش گرفتنش بهش فکر میکرد.
شاید کاری که داشت میکرد اشتباه بود ولی توی تمام این چندسال نتونسته بود لحظهای از خودش این فکر رو دور بکنه که جین چرا قبل از خودکشی باهاش تماس گرفته. میخواسته آخرین حرفش رو بهش بزنه؟ اعتراف یا وصیتی داشته؟ از این که تهیونگ جوابش رو نداده ناامید شده؟ غمگین شده؟
سؤالاتی که هیچوقت دست از سرش برنمیداشتن. روحش رو میخوردن و ذرهذره نابودش میکردن. چرا جین قبل از مرگش اون رو برای تماس گرفتن انتخاب کرده بود؟ چرا پدر یا مادرش نه؟
داشت روانی میشد. برگشتنش به بوسان و ججو اصلاً فکر خوبی نبود. شاید... جداییاش از جونگکوک هم همینطور...
اصلاً چیزی قرار بود درست بشه؟ یا اون تا ابد توی سیاهی باقی میموند؟
به خودش فکر کرد، به جونگکوک، به زندگی بعداز جونگکوک...
تهیونگ میدونست، خیلی خوب میدونست که دیگه هیچوقت نمیتونه جز جونگکوک عاشق کس دیگهای بشه.عشق رو کنار اون پسر یاد گرفته بود و تجربه کرده بود پس گذشتن ازش سخت بود. گرچه حالا کمرنگتر از هرزمانی بهنظر میرسید.
ولی تهیونگ انگار بین یک هزارتو گیر افتاده بود. گیج و سردرگم...
راهش رو پیدا نمیکرد. بین حسش به جونگکوک و عذابوجدانش نسبت به جین گیر افتاده بود.این چه غدهای بود که تمام زندگیاش رو فرا گرفته بود؟
وقتی کارش تموم شد، سوپ خماریاش هم رسید. اول سوپ رو خورد و بعد قرصی رو همراه با یک لیوان آب پایین فرستاد.
با جونگکوک تماس گرفت ولی هیچ جوابی دریافت نکرد. هیچ ایدهای نداشت که بعداز حرفهای دیشبش کجا ول کرده و رفته.
وسایلش سرجاش بود. لباسهاش، لوازم شخصیاش و... ادکلنش...
YOU ARE READING
Love Review«vkook/kookv»
Randomمولتیشات مرور عشق✨🌻 (تکمیل شده) جئون جونگکوک و کیم تهیونگ به پایان رابطهشون رسیدن. اونها معتقد هستن که دیگه نمیتونن باهم ادامه بدن و تصمیم گرفتن بعد از پنجسال رابطه، راهشون رو از هم جدا بکنن. اما این بین یک سفر میتونه همهچیز رو تغییر بده...