بالشتش رو روی گوشش فشرد و پوفی کشید. عضو سفت شدهاش داشت میترکید و از طرفی، نفسهای آروم تهیونگ بهش اجازه نمیداد بیدارش بکنه. اتاق خودشون در سکوتی کامل قرار داشت؛ اما اتاقی که دیواربهدیوار اونها توی این ویلای جنگلی بود؟ ابداً.
چرا صدای لعنتیِ جیمین نمیافتاد؟ یک ساعت بود که صدای جیرجیر تخت علاوه بر نالههای جیمین و فحشهای رکیک یونگی توی گوشش میپیچید و جونگکوک از ته دلش به تهیونگ بابت راحت خوابیدنش حسودی میکرد. مثلاً اونها بودن که بهتازگی ازدواج کرده بودن و این یکجور ماه عسلشون به حساب میاومد.
«این یه فاجعهی لعنتیه. فقط خفهشید عوضیها!»
بالشت رو محکمتر روی گوشش گذاشت و نالید. لعنتی جیمین چطور میتونست انقدر بیوقفه و بلند ناله کنه؟
کلافه از جاش بلند شد و مشتی به دیوار بالای سرش کوبید که البته هیچ تأثیری هم نداشت. انقدر صدای اونها بلند بود که اگر دیوار رو خراب هم میکرد فایدهای نداشت. حالا اون بود که توی این اتاق 20 متری، که میتونست از ویوی بینظیر جنگلهای کوهستان هالاسان لذت ببره، کنار همسرش روی تخت دراز کشیده بود و به صدای ضربات یونگی گوش میداد.
«کیرم توی سازندهی این ویلا... مرد عایق رو برای کون تو گذاشتن؟»
اصلاً تقصیر تهیونگ بود که برنامهی این سفر رو ریخته بود. بنابراین با عذابوجدان کمتری سمت تهیونگ برگشت و با پایین کشیدن کش باکسرش، باسنش رو بیرون انداخت تا بتونه خودش رو بهش بماله و کمی درد دیکش رو آروم بکنه.
همونطور که نیمهتاریکیِ اتاق و زیر نور ماه تهیونگ رو از پشت بغل کرده بود و عضوش رو به پوست صاف و طلایی رنگ باسنش میمالید، پشت گردنش رو میبوسید و گهگاهی با نوک زبونش رد خیسی به جا میذاشت.
صدای گرفته و خشدار تهیونگ بهش فهموند همسرش رو بیدار کرده.
«جونگکوکا! داری چکار میکنی نصفشبی!»
جونگکوک داغ کرده بود و حتی لحنش هم این رو به تهیونگ نشون میداد. بدن داغش انگار تب کرده بود و صداش خمار و خشدار شده بود.
«فاک تهیونگ! جیمین و یونگی یک ساعته دارن سکس میکنن صداشون رو نمیشنوی؟»
تهیونگ به شدت خوابش میاومد و اصلاً متوجه نبود منظور جونگکوک دقیقاً چیه.
«تو که حسود نبودی! بگیر بخواب!»
جونگکوک با حرص عضوش رو روی سوراخ تهیونگ فشرد و پسر از دردش هوشیار شد.
«پاشو تهیونگ تا همینجوری نکردمش داخلت!»
تهیونگ با کلافگی سمتش برگشت و خمار و خسته نگاهش کرد.

VOUS LISEZ
Love Review«vkook/kookv»
Aléatoireمولتیشات مرور عشق✨🌻 (تکمیل شده) جئون جونگکوک و کیم تهیونگ به پایان رابطهشون رسیدن. اونها معتقد هستن که دیگه نمیتونن باهم ادامه بدن و تصمیم گرفتن بعد از پنجسال رابطه، راهشون رو از هم جدا بکنن. اما این بین یک سفر میتونه همهچیز رو تغییر بده...