part15

393 36 1
                                    

Beautiful oblivion

part 15

" ته در عقب رو باز کرد و کوک رو به سمت خودش ( یعنی بیرون از ماشین ) نشوند و خودش هم روی زانو هاش نشست و زانوی زخمی کوک رو بوسید "
+ قهری ؟
"کوک جوابش رو نداد و اونور رو نگاه کرد
ته آروم همه ی لباس هاش رو حتی باکسرش رو هم درآورد
کوک سریع دستاش رو جلوی دیکش گرف"
-چیکار میکنی؟؟؟
مگه گفتم میتونی بهم دست بزنی؟؟
+ ببین کوک .. اگه من رفتارم رو درست کردم تو هم باید درست کنی ! دوست ندارم روی حرفام حرف بیاری یا زبون درازی کنی ! من همون کوک مظلومم رو دوست دارم .. این بدن مال منه .. بدن منم مال تو
آدم برای استفاده از اموالش از کسی اجازه میگیره؟
-من نمیخوام بدنم واسه کسی باشه
+ ولی هست .. این بدن مال منه.. خیلی وقته که مال منه کوک ! دوست ندارم راجب این موضوع دیگه دخالت کنی ! وگرنه بینمون دوباره خراب میشه و جفتمون هم این موضوع رو دوست نداریم
"ساکت شد و نگاهش رو از ته گرفت
ته هم کتش رو درآورد و تن کوک کرد "
+ خوابت میاد ؟
"چیزی نگفت و روی صندلی عقب دراز کشیدو چشماشو بست
ته هم کمی بالا تر رفت و شکم لخت کوک رو بوسید "
+ سردت نیست؟
-نه
+ پس چرا بدنت مور مور شده ؟ ( با صدای آروم و خش دار )
-چون تو داری بهم دست میزنی و دستات یخه
" ته که حرفش رو باور نکرد رفت از صندوق عقب پتو مسافرتی انداخت روی کوک و در رو بست و خودش هم رفت جلو نشست و حرکت کرد "

Beautiful oblivionDonde viven las historias. Descúbrelo ahora