9

36 3 0
                                    


با شتاب در دفتر رو باز کرد و وارد شد: قربان!

_چیه؟

کنترل تلویزیون رو برداشت و بازش کرد.
^رئیس آزمایشگاه بیمارستان کانگ هو ساعتی پیش بر اثر برخورد با یک کامیون در سطح شهر نزدیکی بیمارستان کانگ هو، زمانی که از سرکار به منزل برمیگشتن، صدمه دیدند. به گفته رئیس بیمارستان کانگ هو، حال او کاملا خوب است به طوری که به راحتی می‌توانند با دکترهای ارتباط برقرار کنند. پلیس علت این حادثه را عدم رعایت قوانین راننده کامیون دانسته. چرا که مدارک نشان می‌دهد او نسبت به مشکل ترمز کامیون بی‌توجه بوده و باعث خسارت شده. در ادامه تصویر ناجی رئیس آزمایشگاه بیمارستان کانگ هو رو مشاهده می‌کنید که وی حاضر به مصاحبه با خبر نگارها نشد. ادامه خبرها_^

_ ایل‌سون اونجا چیکار میکنه؟

منشی کیم ترسیده نگاهش رو از تلویزیون گرفت و به دادستان کل داد:قربان... ایشون زنگ زدن و گفتن... دخترتون رو گم کردن و نمیتونن باهاشون تماس بگیرن.

با تعجب و عصبانیت گفت: چی؟

با عصبانیت دست‌هاش رو روی میز کوبید و فریاد بلندی زد:جئون سوچول!!!!!!

●○●○●○●○●○●○●○●○●○●○●○●○●○●○●○●○

_ایل‌سونا آروم باش. حتما یه جایی رفته. پیداش میشه.

درحالی که تند تند حرف می‌زد دنده رو عوض کرد: نه جونگهیون تو نمیشناسیش. اون وقتی با منه هیچوقت همچین کاری نمیکنه مطمئنم. درضمن دستبندش رو انداخته بود. این یه پیامه که یئون ساخته. این پیام... پیام خطره.

جونگ هیون آهی کشید: باشه. ماهم راه می افتیم دنبالش. نگران نباش پیداش میکنیم.

قطع کرد و روبه پسرایی که دورش حلقه زده بودن گفت: باید بریم دنبال یئون بگردیم آماده شید.

●○●○●○●○●○●○●○●○●○●○●○●○●○●○●○●○

در حالی که رانندگی میکرد، به اخبار گوش میداد.

^ دادستان کل جلسه مطبوعاتی  ترتیب داد و در اون از چهره دختر گمشدش رو نمایی کرد. او از مردم خواست اگر هر جایی فردی شبیه به دخترش رو رویت کردن بدون معطلی به دادستانی اطلاع رسانی کنن. او همچنین اضافه کرد دخترش به دلیل حراس از جامعه کاملا خودش رو میپوشونه او به شدت نگران دخترشه.به گفته پلیس که درحال جستجو هستند آخرین فردی_^

ماشین رو خاموش کرد و پیاده شد.وارد شرکت شد و به سمت دفتر رئیس رفت. بدون شک میدونست کار اونه. پس سوار آسانسور شد و دکمه طبقه ۵۴ رو فشار داد. احتمالا تا همین الان هم از نظرش دیر کرده بود.

سرعت عمل جئون بیش تر از قبل شده بود. طوری که در لحظه تحدید میکرد و انجام میداد.
_خوش اومدین قربان. رئیس منتظرتونن.

𝐎𝐔𝐑 𝐁𝐑𝐄𝐀𝐓𝐇Where stories live. Discover now