chapter. 14 🔞

50 8 0
                                    

نزدیک یک ماه بود که از مرخصی مینهو و تموم شدن تایم بد خودش و جیسونگ گذشته بود

جیسونگ روی مبل تک نفره نشسته بود و در حالی که به تلویزیون خیره شده بود و فنجون قهوه ای توی دستش بود صدای درو شنید که یهو باز و محکم بسته شد، فنجون رو روی میز گذاشت، بلند شد چون میدونست که مینهو برگشته خونه

با لبخند به سمت در رفت ولی با چهره ی خسته ی مینهو مواجه شد، صورت جیسونگ افتاد و نزدیک رفت دستشو روی صورت مینهو گذاشت و گفت:تب داری.... مریض شدی؟ کسی تو شرکت مریض بود؟

مینهو کیفشو زمین گذاشت و دست جیسونگ رو تو دست خودش گرفت و آروم گفت:نه خوبم..... فقط یکم خستم.... جلسه زیادی طول کشید یکم سردرد گرفتم....

جیسونگ دست مینهو رو فشرد و به سمت مبل برد، به مینهو کمک کرد که بشینه و بعد خودش به سمت آشپزخونه رفت، لیوان آب و قرصی برای مینهو آورد

مینهو قرص رو روی زبونش گذاشت و کمی آب خورد بعد به جیسونگ خیره شد و گفت:الان فقط بشین بغلم.... لطفا.... همین آروم میکنه...

جیسونگ لبخندی ریز زد و آروم روی پای مینهو نشست، مینهو هم هر چقدر تونست جیسونگ رو محکم بغل کرد و نزدیک به خودش نگه داشت

بعد از مدتی جیسونگ به حرف اومد و گفت:م... مینهو میگم..... اگر امشب..... ما.... چیزه یعنی....

مینهو به جیسونگ خیره شد، لپ های جیسونگ گل انداخته بود، آروم گفت:بگو جیسونگم..... امشب ما چی؟

جیسونگ به مینهو خیره شد و گفت:اگه امشب.... من... اون چیزی که بهش نیاز داری رو بهت بدم..... خوب میشی؟

مینهو پلک زد و لپ جیسونگ رو کشید، بلکه بتونه خودشو کنترل کنه که نگه آره، پس گفت:جیسونگم... تو مجبور نیستی... این فقط یه سردرده و زودی خوب میشه!

جیسونگ مکث کرد، آروم آروم دستاشو به پایین لباسش رسوند، دست مینهو از دور کمر جیسونگ رها شد، آب دهنشو قورت داد و با دقت به تمام دیتیل جیسونگ هنگام در آوردن لباسش خیره شد، واقعا این چیز رو میخواست اما میترسید مبادا کنترلش رو از دست بده و با جیسونگ کاری کنه که جیسونگ دردش بگیره یا هر چی.....

مینهو فقط نگاه میکرد، جیسونگ لباسشو به سمت کنار مبل پرت کرد، لپاش گل انداخته بود و صورتش مث گوجه شده بود، مینهو با شصتش زیر شکم و ناف جیسونگ رو لمس کرد، لبش خشک شد، دستش بالا اومد مدت کوتاهی نیپل جیسونگ رو لمس کرد و بعد دستش رو پشت گردن جیسونگ گذاشت

بوسه ای آروم رو شروع کرد و خودش هم یواش یواش کرواتش رو باز کرد، دستشو به سمت دکمه های پیرهنش برد و با فکوس بالا روی بوسه اون هارو باز کرد

پیرهنش رو در آورد و به همون سمتی که لباس جیسونگ رو زمین بود انداخت، آروم بوسه رو به گردن جیسونگ کشوند و هرزگاهی مارک میذاشت

جیسونگ کارشو شروع کرد، با بوسه های لطیف روی سینه ی مینهو شروع کرد، آروم از روی پای مینهو به سمت پایین رفت و کامل روی دوتا زانوش روی زمین نشست

زیپ شلوار کار مینهو رو لمس کرد، به بالا نگاه کرد تا اجازه رو از مینهو بگیره، مینهو دست لرزونش رو رو سر جیسونگ گذاشت، جیسونگ لبخند زد و آروم کمربند مینهو رو باز کرد، بعد به ترتیب دکمه و زیپ، پایین کشید و بعد هم نوبت باکسر های مینهو رسید، جیسونگ بی وقفه اونا رو هم پایین کشید

با بیرون اومدن عضو مینهو، هردو نفسی بیرون دادن، مینهو سرشو به عقب تکیه داد و چشماشو بست که بالاخره جیسونگ کارشو شروع کرد، اول با بوسه و بعد شروع به ساک زدن کرد

مینهو خیلی کم و آروم ناله میکرد، وقتی به نقطه کام شدن رسید، خواست که سر جیسونگ رو به عقب ببره، اما جیسونگ نذاشت و با تمام وجود ساک زد تا بتونه مینهو رو مزه کنه

مینهو کام شد و ناله ای سر داد، جیسونگ هم به آرومی قورت داد، جیسونگ که بیخیال عضو مینهو شد، مینهو جیسونگ رو به سمت بالا کشید و این دفعه گرسنه و وحشیانه بوسید، میتونست مزه کام خودش رو روی زبون جیسونگ حس کنه

جیسونگ به پوزیشن قبلیش روی پای مینهو برگشت جوری که پشتش به مینهو بود، آروم خودشو روی عضو مینهو تنظیم کرد که مینهو گفت:وایسا..... من باید از چیزی استفاده کنم....

مینهو خواست که کتشو برداره اما جیسونگ نذاشت و گفت:نه مینهو..... من تورو بدون کاور میخوام.... همه جوره

مینهو به لب های جیسونگ که این حرفارو با خیال راحت میزد خیره شد، آب دهنشو قورت داد برگشت عقب، کمر جیسونگ رو گرفت و جیسونگ رو تنظیم کرد،جیسونگ خودشو پایین آورد و عضو مینهو رو با کمک دستش آروم وارد خودش کرد، ناله ای سر داد تا وقتی که مینهو بالاخره اون رو پر کنه

مینهو پوزیشن راحت تری رو برای خودش و جیسونگ درست کرد، جیسونگ شروع به روندن مینهو کرد، مینهو عاشق این تایمش با جیسونگ بود پس فقط ناله های لذت سر میداد و جیسونگ ناله هایی از ترکیب لذت و درد سر میداد

بعد از مدتی مینهو دوباره کام شد، اما این بار داخل جیسونگ و جیسونگ با تمام وجود کام مینهو رو پذیرفت

پوزیشن آخرشون جسم خسته ی جیسونگ بود که روی سینه مینهو بود با چشم های بسته، مینهو زمزمه کرد:جیسونگم.... درد داری؟

جیسونگ با چشم های بسته زمزمه کرد:یه کوچولو....

مینهو موهای جیسونگ رو نوازش کرد و گفت:پاشو ببرمت حموم آب گرم.... دردت رو از بین میبره

جیسونگ بیشتر به مینهو چسبید و گفت:خوابم میاد...

مینهو خنده ای کوتاه و آروم سر داد و گفت:خودم میشورمت....

آروم نشست و بعد بلند شد، جیسونگ رو بغل کرد و به سمت حموم برد، توی وان گذاشت و بدن و سرش رو شست، نوبت خودش رو زود انجام داد و سریع جیسونگ رو به سمت اتاق بغل کرد

روی تخت نشوند و موهاشو خشک کرد، لباس های راحتی براش پوشوند و وقتی خودش هم کامل خشک و پوشیده شد کنار جیسونگ دراز کشید و جیسونگ سریع خودشو توی بغل مینهو محو کرد، قبل از اینکه خوابش ببره گفت:دوستت دارم مینهو

مینهو زمزمه کرد:منم عاشقتم جیسونگم....

و هردو به خواب رفتن......

💙🫂𝐃𝐨𝐮𝐛𝐥𝐞 𝐮𝐦𝐛𝐫𝐞𝐥𝐥𝐚🫂 💙(completed) Où les histoires vivent. Découvrez maintenant