3. قلبِ سخت

292 36 347
                                    

"فکر می‌کردم خیلی زود سومین دیدارمون هم اتفاق میوفته ولی این طور نشد...
روزها تبدیل به هفته شدند و هفته‌ها تبدیل به ماه و ماه‌ها هم به سال!

اگه الان به تقویم روی میز نگاه کنی، شاید یک سال زمان طولانی‌ای به نظر نیاد ولی اگه بخوای روزهاش رو دونه به دونه بشمری، قطعا طاقت فرساست..
چه برسه به اینکه تک تک ساعت‌های اون روزها رو هم با انتظار سپری کرده باشی.

نمیتونم به خودم دروغ بگم.
بعد از آخرین دیدارمون توی تراس خونه، قلبم از هر وقت دیگه‌ای بدتر بازی‌اش گرفته بود.
حتی هشدار مامانم هم متوقفش نکرد.

دست خودم نبود که هر روز توی دانشگاه چشم می‌گردوندم بلکه دوباره اون قامت مشکی پوش آشنا رو ببینم.

یا هربار که مامانم با دوست‌هاش تلفنی صحبت می‌کرد، گوش تیز می‌کردم تا شاید اون اسم رو از بین حرف‌هاش شکار کنم.

انگار کائنات دست به دست هم داده بودند تا دیگه اون احتمال ناچیز، شانسی برای برنده شدن نداشته باشه.

توی اون یک سال، شاید نزدیک به صدها بار جیمین هیونگ رو هم دیده بودم.
اما حتی یک بار هم توی بحث‌هامون به رفیق مشکی پوشش اشاره‌ای نشد.

انگار اون دیدارهای تصادفی و غیر تصادفی، اون مکالمات، اون بوسه‌ از روی کلاه.. هیچ کدوم، انگار هیچ کدوم واقعی نبود. انگار که اون آدم وجود نداشت.

دیگه کم کم داشت از یادم می‌رفت که اون تولد همه چی رو زیر و رو کرد."

◇◇◇

× جینی میای دیگه؟ آره؟
_ آخه جوی، تولد دوست پسر تو به من چه ربطی داره؟
× یااا کیم سوکجین این چه حرفیه؟ مگه من و تو رفیق نیستیم؟ بالاخره میتونم شما دوتا رو هم با همدیگه آشنا کنم. مطمئنم دوست‌های خوبی میشین.

جین که برای راحتی بیشتر، موبایلش رو روی اسپیکر گذاشته بود، با جیغ اول دخترک، از روی تخت پرید و تماس رو از روی حالت بلندگو خارج کرد.

_ مگه بلندگو قورت دادی دختر؟ کر شدم.. باشه میام. فقط لوکیشن رو برام بفرست.
× جدیییی؟ وای عاشقتم. نمیدونی چقدر پیش عسلم تعریفت رو کردم و دوست داره ببینتت.

با دوباره بلند شدن صدای جیغ، فوری گوشی رو از گوشش فاصله داد و نفس کلافه‌ای کشید.

_ پارک سویونگ شی اگه یه بار دیگه توی گوشم جیغ بزنی، به عسلت میگم که هر بار باهاش قهری، چی صداش میزنی.
× کافیه یه کلمه بهش بگی تا منم به استاد کیم بگم روش کراشی.

بزرگ‌ترین اشتباهش وقتی بود که پیش دخترک اعتراف کرد، کیم نامجون استاد مورد علاقه‌اشه.
از اون روز به بعد، جوی هیچ فرصتی رو برای اذیت کردنش از دست نمی‌داد.

Red Lie  • Kookjin •Donde viven las historias. Descúbrelo ahora