part 8

83 17 10
                                    


وقتی وارد عمارت شدن جیمین که رو ی مبل نشسته بود با حس رایحه برادر کوچیکترش خوشحال که که بعد از یه روز برادرشو میبینه دویید و پرید بغلش
جونگکوک با حس پریدن موجود نرمی تو بغلش سریع دستشو دور کمر جیمین پیچید و سرشو وارد گردنش کرد و اینقدر رایحشو بویید تا دلتنگیش تموم بشه
بعد از چند دیقه که دلتنگیشون برطرف شد از هم جدا شدن و جیمین با نگرانی از سر تا پای جوگکوک رو چک کردن
جوگکوک که حالت جیمین رو دید گفت : هی چیمی نگران نباش سالمم فقط یه اتفاقی افتاده که نتونستم بیام پیشتون

جیمین : ینی اینقد مهم بوده که حتی جواب تماس و پیامامو نمیدادی ؟؟؟

جوگکوک : بخاطر همین اومدم عمارت بذار یکم استراحت کنم بعد براتون تعریف میکنم

جیمین که تازه یادش افتاده بود برادرش تازه از اداره اومده و خستس سریع رفت کنار تا جوگکوک بره روی مبل بشینه و استراحت کنه

بعد از کمی استراحت کردن و خوردن غذایی که دستپخت جین بود حالا سه تاشون نشسته بودن رو مبل که حرف بزنن

جونگکوک نگاهی به جین کرد و گفت : هیونگ اول تو میگی یا من بگم ؟؟؟؟

جین : نه اول تو بگو تا من خیالم راحت شه بعد من میگم

جونگکوک سری تکون داده و گفت : خب برادرای عزیزم من چیزی اتفاق افتاده که هم خوبه هم مشکلی داره

جیم و جیمین که هم خیلی نگران بودن بهم نگا کردن و جین گفت : وای کوک چقد مقدمه چینی میکنی جون ب لبمون کردی برو سر اصل مطلب

جونگکوک نفس عمیقی کشید و گفت : من جفتمو پیدا کردم

جین و جیمین نفس عمیقی کشیدن و جیمین گفت : وااای داشتم سکته میکردم گفتم حالا چی شده خب این که مشکلی نداره

جونگکوک چشماشو رو هم فشار داد و گفت : خب فقط همین نیست جفتم یه الفاست و کیم ویه همون الفایی که بزرگ ترین مافیا ی کرس و ماجرا همین جا تموم نمیشه اون برای جفت شدن ما من دوتا شرط گذاشته

جین و جیمین با تعجب نگاش کردن گفتن : چه شرطایی ؟؟؟

جونگکوک : اولیش اینه که یونگی دست راستش و رفیقش باید ازاد بشه

بعد روبه جین ادامه داد :امروز هم بعد از این که از دفتر رفتم بیرون رفتم دیدن یونگی

جین و جیمین : دومیش چیه ؟؟؟

جونگکوک سختش بود که این موضوع رو بیان کنه و راجبش حرف بزنه چشماشو روی هم فشار داد و نفس عمیقی کشید که باعث نگرانی بیشتر جین و جیمین شد

جونگکوک : اون میخواد با جفش بچه دار بشه

جین : خب این مشکلش چیه الان هزار تا راه هست رحم اجاره ای بهزیستی و هزار راه دیگه

جونگکوک : خب مشکل اصلی همینه اون میخواد بچه از گوشت و خون خودش و جفتش باشه

جیمین با تعجب گفت: اخه چجوری ; نمیشه که نه تو میتونی باردار بشی نه اون

جونگکوک : خب مشکل همینجاست نمیدونم چه غلطی بکنم شرط دومش هم اینه که ....
دستشو گذاشت رو صورتش و نفس عمیقی کشید ادامه داد : اینه که ....که من پیوند رحم بزنم

و بعد به چهره های اون دوتا که هنگ کرده بودن داد
بعد از چند دیقه که حرف جونگکوک رو درک کردن جین با صدای بلند که جیمین رو شکه کرد گفت : چیییییییییییی؟ معلوم هست چی میگی ؟ شوخیه دیگه نه ؟

جونگکوک سرشو پایین انداخت گفت : نه کاملا جدی ام و مثل خر تو گل گیر کردم







سلام به همگی
بخاطر این تاخیر عذر میخوام ❤😭

Two loving alphas♡Where stories live. Discover now