part12

93 12 0
                                    

جونگکوک با نگرانی به تهیونگ نگاه کرد و تهیونگ آروم با چشم‌هاش بهش اطمینان داد. خیلی آروم جونگکوک کنار جین نشست، ولی هنوز دست تهیونگ رو ول نکرده بود. بقیه بچه‌ها هم با کنجکاوی بهش نگاه می‌کردن، ولی هیچ‌کدوم چیزی نمی‌گفتن. به نظر می‌رسید که اونا هم فهمیدن جونگکوک چقدر استرس داره.

جین با صدای نرم‌تری گفت:

*نگران نباش، جونگکوک. ما اینجا دوست‌های تهیونگیم. کسی کاری بهت نداره.

جونگکوک یه لبخند کوچیک زد، ولی هنوز به جین نگاه نمی‌کرد. فقط آروم زیر لب گفت:

+م-ممنونم...

نامجون لبخندی زد و

*من هم کیم نامجون هستم بابای اکیپ...

بعد حرفش همشون خندیدن..

نامجون دستشو دور شونه جین حلقه کرد..

*این هم جفت جذابم کیم سوکجین مامان اکیپ..

این بار جونگکوک هم لبخندی زدد..


هوسوکا با چشم های درخشان و ذوق زده گفت..

»منم جانگ هوسوکم.. متاسفانه من سینگلم ...

بعد حرفش آهی کشید. که همشون رو به خنده انداخت..

بعدش نوبت جیمین و یونگی بود..

*مین یونگی ...

جونگکوک به چهره پوکر یونگی نگاه کرد بعد با چشمای درشتش به تهیونگ... تهیونگ وقتی نگاه جونگکوک رو روی خودش دید چشمکی بهش زد که گونه هاش سرخ شد
...
جیمین لبخند بزرگش گفت:

*منم پارک جیمینم.. جفت این پیشی...

جونگکوک وقتی اشاره جیمین رو طرف یونگی دید.. تکخندی کرد..

+منم جئون جونگکوکم..

جونگکوک بعد از اینکه خودش رو معرفی کرد، کمی احساس راحتی بیشتری کرد. هرچند هنوز یه کم معذب بود، ولی لبخند تهیونگ و واکنش بقیه بچه‌ها آرومش می‌کرد.

جین دوباره با صدای مهربون گفت:

*خیلی خوشحالم که بالاخره دیدمت، جونگکوک. تهیونگ همیشه ازت حرف می‌زنه، ولی فکر نمی‌کردم این‌قدر کیوت باشی!

جونگکوک با شنیدن این حرف گونه‌هاش کمی بیشتر سرخ شد و سرش رو انداخت پایین. تهیونگ با صدای آروم کنار گوشش بهش گفت:

_دیدی شکلاتم؟ گفتم که بچه‌ها خیلی خوبن. اصلاً نگران نباش.

هوسوک که همیشه پر از انرژی بود، با هیجان گفت:

»وای تهیونگ! نمی‌دونستم جفتت این‌قدر خجالتیه! چقدر بامزه‌ست!

جونگکوک با خجالت لبخندی زد و نگاهش رو از بقیه دزدید. هنوز به تهیونگ تکیه کرده بود و حس می‌کرد که اگه تهیونگ نبود، شاید نمی‌تونست این وضعیت رو تحمل کنه.

نت های شبانه Where stories live. Discover now