بکهیون اونقدر شدید و وحشتناک هق میزد که حالا بدجوری قفسه سینهاش درد داشت. اشکهاش کنترل نمیشدن و همین باعث میشد نگاه دکتر مدام روی چشمهاش بچرخه و برای آروم کردن مدیربرنامه قد کوتاه با لحن مهربونی بگه:
+نگران نباش...خیلی زود خوب میشه. پس انقدر گریه نکن پسر خوب.
دکتر سفیدپوش بدجوری مهربون بود اما راستش نمیتونست نعنایی رو آروم کنه چون اون برای یک لحظه هم نمیتونست نگاهش رو از پوست سوختهی آقای پارک بگیره.
از آهنگساز بداخلاق میترسید اما هنوز هم مَرد مو نقرهای بخاطر اون بدجوری سوخته بود. دکتر پوست چانیول رو معاینه میکرد و بکهیون هم بین اشکهاش به تتوهای روی گردن آقای پارک نگاه میکرد که حالا بین سوختگی و تاولهای زیادی دست و پا میزدن. دلش برای پروانههای سوختهی روی پوست مَرد میسوخت.
_اینا تقصیر تو نیست احمق!...پس انقدر گریه نکن.
مَرد قد بلند با لحن کلافهای گفت و دوباره به صورت خیس پسر مو یشمی نگاه کرد که هنوز هم نمیخواست بیخیال اشک ریختن بشه. راستش قرار بود توی هتل بمونه و روی ساخت آهنگهاش تمرکز کنه، اما به طرز مسخرهای درست از لحظهای که فهمید شب تولد بکهیون باهاش خوابیده، دیگه نتونست خودش رو قانع کنه. در نهایت وقتی به محل فیلمبرداری رسید کاملا اتفاقی متوجه قصد هیومین شد و حتی خودش هم نفهمید کی تنش رو مقابل پسر مو یشمی تبدیل سد کرده بود.
باید خودش رو خوششانس میدونست که در اون لحظه پشت به هیومین ایستاد و باعث شد آبجوش روی گردنش بریزه. حتی نمیخواست به صورت سوختهی خودش فکر کنه چون قطعا بعدش نمیتونست قانع بشه که بخاطر یک دردسرساز مثل نعنایی صورت خودش رو سوزونده.
مدیربرنامه قد کوتاه نگاهش رو دوباره به تتوهای آقای پارک داد. همون پروانههای زیبایی که از گردن تا کمر آهنگساز بداخلاق کشیده شده بودن اما الان بالهای کوچیک بعضی از اونها، بخاطر احمقی مثل بک سوخته بود...میدونست که بدجوری احمقانهاست اما بخاطر سوختن اون پروانهها بدجوری عذاب وجدان داشت. دیگه حتی اهمیتی نمیداد که اونها فقط یک سری نقاشی بیجون روی پوست مَرد مقابلش هستن. انگار امروز توسط پروانههایی که همیشه ازشون وحشت داشت نجات پیدا کرده بود.
بکهیون هنوز هم از شدت گریه، مدام دماغش رو بالا میکشید و باعث میشد اخمهای چانیول بیشتر از قبل رو پیشونیش گره بخورن. در نهایت این بار کاملا با صدای بلندی فریاد کشید.
_اگه بخاطر بلایی که سرم آوردی عذاب وجدان داری فقط خفه شو چون اینطوری داری حالم رو بهم میزنی!
شاید آهنگساز بداخلاق میتونست بهتر حرفش رو بزنه، اما راستش در همچین شرایطی اصلا نمیخواست مهربون باشه. به خوبی دید که دکتر بخاطر فریادش چطور شوکه شد و شونههای کوچیک بکهیون چطور از ترس بالا پریدن.
YOU ARE READING
🎼#𝑫𝒊𝒆𝒔𝒆🎼
Romanceاجازه بده من "دیز" صدای تو بشم و صدات رو اونقدر بلند به گوش همهاشون برسونم که دیگه حتی شجاعت نادیده گرفتنت رو نداشته باشن. 🎼✨🎼✨🎼✨🎼 فیک: دیز روزهای آپ: یک پارت در هفته کاپل: چانبک ژانر: رمنس_انگست_درام_معمایی_اسمات