چشمهاش درد داشتن اما به طرز مسخرهای انگار موظف بود بازشون کنه تا بفهمه واقعا هدیه تولدش رو دریافت کرده یا نه؟ وقتی پلکهاش رو از هم فاصله داد، اولش تصاویر بدجوری تار بودن اما بویی که اطرافش میپیچید، شبیه به بوی مواد ضد عفونی کننده و داروهایی بود که توی بیمارستان استفاده میشد.
درست لحظهای که کمکم تصاویر از پرده ابهام بیرون اومدن تا شفاف مقابل چشمهاش نقش ببندن، تونست آقای پارک رو ببینه که کنار تخت رو صندلی نشسته بود و حتی در همچین شرایطی هم با اخمهای ترسناکش نگاهش میکرد. اونجا بود که بکهیون کاملا داغون و شکست خورده از دریافت کادوی تولدش، سر خودش غر زد:
"آخه چرا زنده موندی بکهیونِ احمق؟"
آقای پارک با دیدن چشمهای باز پسرک بیتوجه به شرایطش کاملا عصبی و از بین دندونهاش گفت:
_بلاخره بیدار شدی؟ هی نکنه فکر کردی با همچین نقش بازی کردنی قراره دلم به حال حرومزادهای مثل تو بسوزه؟انگار اصلا نمیتونست حرفها و تحقیرهای آهنگساز رو بشنوه تا بخاطرشون دوباره گریه کنه. نمیتونست بشنوه چون بکهیون هم داشت توی ذهنش با حرفهاش خودش رو شکنجه میکرد.
"چرا فقط نمیمیری بکهیون؟"
مَرد قد بلند وقتی هیچ واکنشی از پسر دریافت نکرد، میخواست این بار حتی حرفهای بدتری بزنه اما پرستاری کاملا ناگهانی بهشون نزدیک شد و با مخاطب قرار دادن چانیول گفت:
+دکترش میخواد با شما صحبت کنه.آهنگساز مو نقرهای تنها سرش رو تکون داد و بیهیچ حرفی پشت سر پرستار بیرون رفت. قبل از رسیدن به اتاق دکتر، تونست صدای آشنایی بشنوه که اون رو آقای پارک خطاب کرد. با چرخیدن به سمت صدا متوجه هیومین شد که بخاطر دویدن نفسش بند اومده بود و صورتش بدجوری نگران به نظر میرسید.
درست لحظهای که مقابل آهنگساز ایستاد باز هم با نگرانی ساختگی به زبون آورد:
+رفته بودم هتل که شما رو ببینم. اونا بهم گفتن که حال بکهیون بد شده...اون کجاست؟ حالش خیلی بده؟چانیول بعد از اینکه توی ذهنش صفت "احمق" رو به هیومین سادهلوح نسبت داد گفت:
_حالش خوبه...توی اون اتاقه.با پایان حرفش مَرد جوان خیلی سریع به سمت اتاق نعنایی رفت و آقای پارک با تکون دادن سرش از روی تاسف، به طی کردن مسیری که پرستار نشون میداد ادامه داد.
پرستار با کمک انگشتهاش به در اتاق دکتر ضربه زد و با شنیدن "بفرمایید" از چانیول خواست تا داخل بره. با وارد شدن، دکتر جوانی رو دید که پشت میز نشسته بود و موهای بلندش با ناخنهای زرشکیش هماهنگ دیده میشدن.
+شما همراه اون پسر جوان هستین؟
بیهیچ حرفی سرش رو به نشونه مثبت تکون داد و کاملا گستاخانه روی مبل مقابل دکتر نشست.
CZYTASZ
🎼#𝑫𝒊𝒆𝒔𝒆🎼
Romansاجازه بده من "دیز" صدای تو بشم و صدات رو اونقدر بلند به گوش همهاشون برسونم که دیگه حتی شجاعت نادیده گرفتنت رو نداشته باشن. 🎼✨🎼✨🎼✨🎼 فیک: دیز روزهای آپ: یک پارت در هفته کاپل: چانبک ژانر: رمنس_انگست_درام_معمایی_اسمات