پارت دو

109 12 0
                                    

V
همونطور که گریه میکرد میگفت آقا من و کجا می‌برید لطفا ولم کنید (عرررررر بچمو)
سوار ماشین شدم و به بادیگارد گفتم حرکت کن
گریه هاش رو مخم بود
پس یه سرنگ در آوردم و سمت گردنش بردم وارد گردنش کردم جیغ بلندی کشید ولی از حال رفت
توی بغلم گرفتمش زیبا بود نباید میزاشتم بره
رسیدم جلو در عمارت در اتاق خودمو باز کردم و بردمش داخل اتاق روی تخت گذاشتمش دست پاهاشو بستم
هیکلش مثل یه الهه بود
لباساشو در آوردم نگاهی بهش انداختم لعنتی اون ظریف بود مثل یه دختر
کنارش خوابیدم بوسیدمش
________________________________
صبح با صدای هق هق هایی بیدار شدم
اون بچه گریه میکرد
هی بچه چه مرگته اول صبحی ؟
آقا هق لطفا منو هق ولم کنید
هیسسس امگای من گریه نکن عزیزم
___________________________________
jk
ترسیده بودم این مرد کی بود
همونطور که نوازشم میکرد گفت بیا بریم دوش بگیر باشه عزیزم اما من ترسیده بودم
سرمو به نشونه نه تکون دادم اما بازم اصرار کرد
ولی اعصبانی شد و به زور منو داخل وان حموم گذاشت اون جذاب بود اما باید از اینجا برم

بعد از حموم منو بغل کرد و برد به سمت یه اتاق
اتاق بزرگ بود اما مثل اتاق کار بود با تم مشکی

_باید باهم حرف بزنیم

اما آقا لطفا بزارید برم
باید حرف بزنیم دیگه منو آقا صدا نمیکنی منو ددی صدا میکنی فهمیدی؟
با تعجب نگاهش کردم خندیدم عمرا‌من شمارو ددی صدا نمیکنم من فقط الفامو ددی صدا میکنم
با لبخند بهم نگاه کرد
من همون آلفای توام توله
دروغ میگفت صددرصد دروغ میگفت
همونطور که بهش نگاه میکردم گفتم میتونید منو به عنوان امگا قبول نکنید من مشکلی ندارم

با اخم نگاهم کرد
باید راجب مسئله مهم باهات حرف بزنم
بگو آلفا
من مریضی روانی دارم من سادیسم دارم
من فانتزی های عجیبی توی سکس دارم
باید قبولشون کنی
اما آلفا من نمیتونم من فقط ۱۸ سالمه
باید الفاتو قبول کنی توکه نمیخوای به دست من بمیری مگه نه امگا کوچولو؟
چاقوی بزرگی در آورد
سریع گفتم نه نه
اما آلفا من باید فورا برم پسش مادرم اون تو بیمارستانه اون به پول نیاز داره
پول و پرداخت کردم امگا اما باید در عوض کاری برام بکنی

ترسیده نگاهی بهش انداختم چشماش قرمز بود سریع گفتم باشه باشه
__________________________
V
با لبخند به سمتش رفتم باید اون امگارو میچشیدم طعم اون سوراخ بین بوتی هاشو

خب خب‌ نظرتون بایه آسمان چیه ؟

my baby.    Kapell:kookvOnde histórias criam vida. Descubra agora