Music:
Miss U by Blackfield✧✧✧
- لندن - 2025, 17 فوریه.
دوسال بعد.+ باورم نمیشه. یونگی پدرم رو در اورده دیگه!
تهیونگ خندهای کرد و جرعهای از نسکافهی موردعلاقهاش رو نوشید.
- چطور مگه؟!
پسر دستی به موهای بور رنگش کشید و با چشمهای آبی رنگش به تهیونگ نگاه کرد.
+ اون مرد اصلا راجبش صحبت نمیکنه، من میخوام ادامهاش رو بشنوم.
تهیونگ ابرویی بالا انداخت و به صندلی تکیه زد. نگاهی به اطراف کافه انداخت و آروم جوابش رو داد.
- همین که تصمیم گرفته راجبش صحبت کنه خودش خیلیه. حتی منم تعجب کردم.
پسر دست به سینه نشست و به غر زدنش ادامه داد.
+ اصلا قبول نیست که منو با این همه کنجکاوری ول داده تا به پروژههاش برسه.
تهیونگ لبخند محوی زد و نفس عمیقی کشید. اون بچه کنجکاو بود و حق داشت که بیقراری کنه. اما وقتی خودش رو جای یونگی میذاشت، به اونم حق میداد.
زبونش رو به لبش کشید و نفس عمیقی کشید.- میدونی دنیل...یونگی هرموقع آمادگیش رو داشته باشه واست کاملش میکنه، حداقل از این مطمئنم.
دنیل با حالت گریه سرش رو به عقب پرت کرد و یهو انگار چیزی یادش اومده باشه سریع روی میز، سمت تهیونگ خم شد.
+ وای ته، حداقل بهم بگو جیمین الان کجاست؟! اونم میاد اینجا دیگه نه؟!
با فکری لحظه ای غم توی صورتش خودش رو نشون داد و جوری زمزمه کرد که صداش به گوش تهیونگ برسه.
+ نگو که جیمین نمیاد و یونگی بجاش میره پیشش...
تهیونگ بخاطر حالت دنیل خندهی دیگه ای کرد و شونه هاش رو بالا انداخت.
- این چیزیه که یونگی خودش بهت میگه بچه.
دنیل انگاری که ذوقش پریده باشه خودش رو عقب کشید و با صورت گرفته و اخمویی به تهیونگ نگاه کرد.
+ میدونی چیه؟! تمام اینا تقصیر توعه.
تهیونگ با چشمهای گرد شده، متعجب به دنیل نگاه کرد.
- منن؟؟!!
+ بله!
(فلش بک)
به گوشهای توی سکوت خیره نگاه میکرد. انگار نه انگار اطرافش شلوغ بود و افراد دیگه درحال رقصیدن و نوشیدن بودن.
از شدت کم و زیاد شدن چراغ ها و بوی تلخ الکل، باعث میشد معدهاش بهم بپیچه. اما همچنان خیره به نقطهی نامعلومی بود.
حلقهای بین دو انگشت شست و اشارهاش رو میچرخوند و بیهدف باهاش ور میرفت و اون رو بین دو انگشتش فشار میداد.
درسته، اون دوباره تسلیم افکارش شده بود.
YOU ARE READING
Blue Moon
Fanfiction" ماہِ آبے " "لبهات حکم اسپری آسم رو داره یونگی و منم اونیم که نفسم بهش بنده" ✧✧✧ یونگی با حیرت به چشمای جیمین خیره شد و زیر لب زمزمه کرد. - با قلب من داری چکار میکنی...؟! + فقط دارم بهش یادآوری میکنم صاحبش کیه. - تویی لعنتی تویی. + معلومه که منم! ه...