𝙋𝘼𝙍𝙏 24

110 40 1
                                    

•~•~•~•~•~

خــب بالاخره بعد از 3 ماه من دوباره دست به قلم شدم...

حقیقــتا نه انگیزه نوشــتن داشتم نه حوصله، با تولــه ی داخل شکمــم حرف میزدم، اون جایگزین تو شده بود. بالاخــره یکیو پیدا کرده بودم که بتونم باهاش دردُ دل کنم بدون اینکه وســط حرفام بپره یا قضاوتم کنه. 

امروز آخرین روز فوریس و منم با اسرار زیاد تونستم اُمــنے رو راضے کنم که بزاره برم کره و صد البته که اجازه نداد تنهایــے برم. قرار شـد خودشم دنبالــم بیاد ولے جیسو همـینجا بمونه که کلے غر زد حتے باهــام قهر کرد :( من از دلــش درآوردم ولی از قول گرفــت تا وقتے جونگکوکو دیدم یه سیلے حسابے بهش بزنم!

آهــا حرف جونگکوک و برگشتنم شد! میدونـــے چرا میخوام به اون جهــنمی برگردم؟ چـون جونگکوک زندســت! اون آلفا این هــمه مدت زنده بودو به منم چیزی نگفت! این همــه مدت این احساس عذاب وجــدان، غم، غصه، دلتنــگے همه و همه باعث شد تو لاک خودم فــرو برم. یه احســاس پوچـی! اما بالاخره بایـد تکلیف خودمو اون عوضـ- جونگکوکو مشخص کنم!

 مــن تمام احساساتـمو دیـــروز ابراز کــردم برای همین اینــجا رو از ذوقم و فحشــام بمب بارون نکردم ولــے...

اون بــرام گل مےفرستاد! هــی هی هی :") 

مــن واقعا باورم نمےشد اون دسته گلا برای جونگکوک باشه! فکر مےکردم یکی روم کراش باشه و مےفرسته، برای همین با خودم گفــتم بزار حداقل تصور کنم جونگکوکــه امــا...

واقعـــــــاََ خودش بـــــــــود!!! وایــــے!!!

خب بیخیــال دیگـه. ذوق زیادم یهو میزنه زیر دلم بعداََ همه چیزو بهم مےریزه...فعـلا باید هرجوری هست رو پیدا کردن جونگکوک تمرکز کنم، چون اصلا شماره ای که ازش داشتم و بهش زنگ میزنم در دسترس نیست. مدیر پارکــم جوابمو نمیده! احتمالـــا اون شایعه که جیمین گفت پسر عموش جــاش رو گرفته، در واقع خودشــه ولی نمیدونم چرا خودشو مخفے میکنه! چرا جــونگکوک باید خودشو از دنیا و رسانه ها مخفے کنه؟ با خودم میگم حتــما قصدی داشت که تو نامه ی آخــرش منو چـوے صدا زد... 

من دیگه باید برم آمــاده شم برم فرودگـاه! بازم میام! خیلـے استرسو هیجان دارم :") 

•~•~•~•~•~

BEREFT ᴷᴼᴼᵏᵛDonde viven las historias. Descúbrelo ahora