شرط ووت : 120+
شرط کامنت : +180⋆⋆⋆
هنگامی که مردِ پشت تلفن همهچیز را امن اعلام کرد، تنها سری تکان داد و از خودرویش خارج شد.
عینکش را بر روی چشم گذاشت و سرگرم پوشیدن دستکشهای چرمش شد.
به طول دیوار روبرویش خیره شد، پای چپش را با قرار دادن بر دیوار، حائل تنش کرد و با دو حرکت سریع و آسان خود را به بالای دیوار رساند و درآخر روی زمین فرود آمد.درحالی که کت بلندش را از گرد و خاک پاک میکرد، چندبار روی ایرپادش کوبید و به حرف آمد :
- هانول؟ پشت خونه منتظرتم.سپس ایرپاد را خاموش کرد و منتظر ماند. چند ثانیه بعد که صدای قدمهای کوچک و آرام دخترک را شنید، پوزخند محوی روی لبانش شکل گرفت.
نگاهی به او که با لبخندی عمیق و زیبا نزدیکش میشد، انداخت و قدمی به جلو برداشت. دخترک لباسی به رنگ زیتونی و روی آن یه کت قهوهای رنگ، به تن کرده بود و عروسکش را در آغوشش گرفته بود.
دستش را روی سر او گذاشت و موهای نرم و لطیفش را آهسته نوازش کرد.
- دیدی تونستی از اون غولهای ترسناک خیلی راحت رد بشی؟هانول با لبخند و ذوق سری تکان داد و دستانش را برای آغوشِ مرد گشود.
- آجوشی نمیدونی که چه استرسی کشیدم، مامانم عصبانی میشه اگه بفهمه من نیستم!ورتیگو با همان پوزخند محو، با یک دست، تن کوچک دخترک را به آغوشش فشرد و مجدد با حائل قرار دادن پایش، از دیوار بالا رفت و روی زمین سنگی خیابان فرود آمد.
موهای دخترک را مرتب کرد و سمت ماشین گام برداشت، هانول با چشمهای گشاد شده به خودروی Dodge Challenger مرد خیره شد و به تقریبا با صدای بلندی به حرف آمد :
- آجوشی... این عروسک مال توئه؟ورتیگو ابروانش را به بالا هدایت کرد و به عروسکی که دخترک به آن اشاره کرده بود، نگاهی انداخت . موهای او را از روی صورتش کنار زد و با لبخند کوچکی جواب داد :
- آره، مال منه.- خیلی خوشگله، من عاشقشم
هانول با خوشحالی فریاد زد و ورتیگو تنها با لبخند، به او مینگریست. درب شاگرد ماشین را گشود و بدن هانول را روی صندلی قرار داد و کمربندش را محکم بست. خودش هم پشت فرمان نشست و خودرو را به حرکت درآورد.
- خب هانول، امروز فقط قراره خوش بگذرونی، اول کجا بریم؟
هانول عروسکش را در آغوشش فشرد و لبخند زیبا و عظیمی زد.
- آجوشی اول بریم یه چیزی بخوریم، بعدش نوبت هدیهی دایی کوکی، من خیلی گشنمه!ورتیگو سری تکان داد.
- پس بزن بریم⋆⋆⋆

YOU ARE READING
Diavolo Del Nord | VK
Mystery / Thrillerورتیگو د ویتو، رئیس دوم و جانشین مافیای ایتالیا، مردی مرموز که زندگیش رو متعلق به پدرخواندهاش میدونه، برای ماموریتی به کره جنوبی برمیگرده. اما رفتن به اونجا و دیدارش با ژنرال ارتش کره جنوبی، جئون جونگکوک، خیلی چیزها رو عوض میکنه و خیلی از رازه...