مرسی که داستانمو میخونین :)
*ادیت نشده
_______________________________________________________
عکس هایی که صبح گرفته بود رو روی میز رئیسش گذاشت.
_ چند نفری توی یه خونه زندگی میکنن ... حدودا هفت نفر . یکیشون صبح از خونه زد بیرون و رفت توی یه کاراژ قدیمی زیر پل . چهار نفرم بعدش از خونه زدن بیرون . یه مشت لات بی سر و پا .
لیام بعد از تموم شدن جمله اش سرفه کرد . هوای سرد کار خودش رو کرده بود ... میتونست گلو درد رو حس کنه .
_اممم ... خوبه ... تو کارت رو خوب بلندی پین .
لیام لبخند مغروری زد .
_ ممنونم قربان .
_فردا بازم میری . ازت می خوام راجع به پسر سبزه ای که اون روز دیدیم اطلاعات به دست بیاری .
_بله قربان .
مرد لم داده روی صندلی میز کارش سرش رو تکون داد .
_خوبه...حالا برو .
لیام تعظیم کرد و برگشت طرف در .
راننده اش که از در بیرون رفت , انگشت هاش رو جلوی صورتش بهم رسوند و لبشرو به انگشتای شصتش تکیه داد .
_خوبه ...خیلی خوبه .
لبخند زد .
دلش برای ازمایشاتش تنگ شده .
***
_فاک یو هانا .
لو وقتی دخترک در و توی صورتش کوبید و اون و با زین و هری و نایل بیرون در گذاشت فریاد کشید .
هری دستهاش رو به هم مالید , نایل نگاهش به لیست خرید بود و زین پوف کشید .
هانا_ کاری نکن که صدای ضبط شده ات رو تحویل بن بدم ...میدونیکه واکنشش چیه ؟
از پشت در گفت و خندید .
لویی به در لگد زد .
_بریم .
و جلو تر از همه راه افتاد .
زین دستشو رو دور گردن نایل انداخت .
_بریم نی.
هوا سرد بود .
انگار زیبایی برف روی این بخش شهر تاثیری نداره .
هری با خودش فکر کرد و اه کشید .
دیوار ها هنوز سیاه بودن . سفیدی برفی روی سطح خیابون دیده نمیشد .
همه جا گلی و قهوه ای بود .
_سرده .
نایل گفت و بین دستاش ها کرد . زین به خودش نزدیک ترش کرد و بی توجه به پیرمردی که داشت رد میشد تنه زد .
با زمین خورد پیرمرد هری دوید طرفش .
_هز نه .
لویی فریاد زد . هری دستش رو زیر بغل پیرمرد گذاشت که بلندش کنه .

YOU ARE READING
Welcome to hell(larry stylinson)
Randomه...هری ...تو مطمئنی ؟_ _اره توماس ...مطمئن باش خونه لویی قراره برامون بهترین جای دنیا باشه ... _ ولی ...صلا می دونه که داریم میریم اونجا ؟ هری نخودی خندید و گفت : _ نه ... این یه سورپرایزه . _ قبولمون میکنه هری ؟ _ البته که قبولمون میکنه...