اونا راجبش حرف نزدن.
در حقيقت، تقريبا يك ماه از اون اتفاق ميگذره. و هيچكدومشون موضوع رو نكشيدن وسط.
يه روز بعد اون اتفاق لويى مستقيماً رفت خونه هرى. هرى به سادگى سرخ شد و لبخند زد و مثل هميشه گذاشت بياد تو. اونا هيچوقت راجبش حرف نزدن، به جاش راجب نجوم حرف ميزدن درحالى كه شيرتوت فرنگى ميخوردن، و راجب زين و ليام همينطور كه ناخناى همديگه رو لاك ميزدن، و بعد درحالى كه توى يه كافه ناهار ميخوردن راجب نايل كه تلفنى سركارش گذاشتن. و عيناً مثل اينه كه هيچ اتفاقى نيفتاده، و لويى خيلى نااميده.
اون خيلى زياد هرى رو ميخواد، ميخواد بغلش كنه و ببوستش و بهش بفهمونه كه چقدر خوشگله، و ميخواد لمسش كنه. همه جاشو لمس كنه، با انگشتاى نرم و لباى ملايم. اون شديداً عاشقشه اما نميتونه به هرى بگه چون خيلى ميترسه.
گرچه لويى متوجه يه سرى چيزا شده. اون ميفهمه كه هرى بيشتر بهش ميچسبه، مشكلى نداره لوييو لمس كنه و بغلش كنه. اون ميفهمه كه هرى راجب يه سرى چيزا سرخ ميشه، و ريز ريز توى گردنش ميخنده. طورى كه وقتى خم ميشه، لويى ميتونه پنتى بنفش و توريش رو از زير لباسش كه ميزنه بيرون ببينه، و طورى كه توى حموم اسم لويى رو ناله ميكنه، به اندازه كافى بلند كه لويى كه بين ملافه هاس بشنوه. لويى ميدونه هرى ام اينو ميخواد به همون شدتى كه خودش ميخواد، اما اونم ميترسه كه چيزى بگه.
(اما لويى نميتونه كسى باشه كه اينو اول بگه، موضوع اينه، اون نميتونه چون هرى سختياى زيادى كشيده، و لويى نياز داره كه مطمئن بشه اون 100% ميخوادش. اون ميترسه چون نميدونه نظر هرى درباره عشق چيه- اون نميدونه كه هرى چقدر از عشق ميترسه، يا اينكه ميخواد دوباره عاشق بشه، يا شايد همين الانشم شده)
يه شب اونا تو تخت هرى همو بغل كرده بودن، اين ملايم و نرم و ساكت بود. تا اينكه لباى هرى به لباش چسبيد، هرى به سادگى كشيد كنار و برگشت و آروم زمزمه كرد: 'شب بخير، لو.' لويى پلك زد، لباشو لمس كرد، و رو كف دستش لبخند زد تا جلوى خندش رو بگيره.
درحال حاضر، لويى داره از لاك پاك كن استفاده ميكنه تا لاك سبز پررنگ روى ناخوناى هرى رو پاك كنه، هرى تصميم گرفت كه زرد چيزيه كه ميخواد. لويى تو لاك زدن خيلى پيشرفت كرده، و هرى بيشتر بهش اجازه ميده كه ناخوناش رو لاك بزنه.
"اونا تاحالا از هديه شون استفاده كردن؟" (زين و ليامو ميگه :دى)
لويى نيشخند زد، "اونا وانمود كردن كه ازش متنفرن، خب؟ وانمود كردن كاملا از لباس زنونه و اينجور چيزا متنفرن. و بعد، هفته اول هيچى نبود، خب؟" هرى سرشو به حرف لويى تكون داد، لباشو جويد و ديد كه مژه هاش روى چيكبون هاش ميلغزن، "و بعد يه هفته من فهميدم كه اون كيف ديگه تو هال نيست، و زياد راجبش فكر نكردم. اما بعدش، پنتى هارو توى ماشين لباس شويى ديدم وقتى داشتم لباساى خودمو ميذاشتم توش"
چشماى هرى درشت شد. "نه!"
لويى سرشو تكون داد، نيشخند زد، "پس من براى زين چندتا عكس فرستادم، خب؟ بعد اون بلافاصله بهم زنگ زد و التماسم كرد كه به نايل نگم و ازم پرسيد كه لباسارو از كجا گرفتم"
هرى خنديد، چشماش برق ميزدن. "پس اونا، دوسش دارن؟"
"رفيق، فكرشم نميتونى بكنى! من هفته پيش داشتم دنبال جين مشكيم ميگشتم، يه عالمه لباس زنونه تو سبد رختا پيدا كردم!"
"نه!" هرى دوباره گفت، شوك شده بود.
"اوه آره!"
****
لويى نميخواست اينكارو انجام بده.
واقعا نميخواست، اما نايل بهش تكست داد و ازش پرسيد كه ميخواد چيزى بخوره، و اون داشت ميرفت سمت رستوران، كه ديدش.
اون روى يه چارپايه كوچولو بود، طلايى و براق و بى نقص. تمام فكر لويى در حين ناهار اين بود كه اون چقدر رو كله فرفرى و شكلاتى هرى خوشگل ميشه، باعث ميشه اون شيرين و خاص بشه، و لويى ميدونست كه بايد بخرتش. بايد لبخند خوشگل هرى رو با اون چيز لعنتى كه بين فرهاش بود ميديد، تصور ميكرد كه هرى ازش ميپرسه پرنسس خوشگليه، و فاك، لويى سى دلار واسه اون تاج لعنتى پول داد.
و اينكه، اون واقعا منظور نداشت كه پنتى هم بگيره. اما به خودش فحش داد وقتى به اون پنتى هاى تو ويترين يه بوتيك به طرز ضايعى زل زده بود. اونا خيلى دوست داشتنى ان، خيلى نرم به نظر ميرسن. صورتى و تنبل با گلدوزى 'پرنسس' روى پشتشون با اكليل هاى طلايى، و اينكه اونا به تاج ميومدن. لويى بايد ميخريدشون.
و اون خيلى احساس ضعف ميكنه.
اون دوتا آيتم هاش رو كه با پارچه صورتى پيچيده شده بود، و توى يه جعبه كادويى كوچيك كه روش ربان تورى پيچيده شده بود نگه داشت، و آره، اون نفرت انگيزه. اون اينارو ناديده گرفت.
****
بهار درحال مرگه اين قسمتو من ترجمه كردم :|
ببخشيد كم بود ديگه حال ندارم بيشتر از اين -_-
فقط دو-سه تا چپتر به قسمت آخر مونده ؛)
ووت و نظر يادتون نره - R
YOU ARE READING
Strawberry Milk (Persian Translation)
Fanfictionتوی واحد نجوم، جایی که هری ناخون هاش رو لاک میزنه و شیر توت فرنگی میخوره و زیادی برای همه چی استرس داره، لویی سعی میکنه بفهمه که مشکل اون پسر چیه.
