خلاصه داستان

5.6K 514 57
                                    

ما توی شهرمون یه رَسم داریم.
وقتی به سن ۱۸ سالگی رسیدی.
در روز جشن مردگان،اولین نفری که دیدی لباس مشابه تو رو پوشیده بود،باید باهاش دوست شی و قرار بذاری.
میخواد دختر باشه یا پسر،هیچ فرقی نداره.
توی این شهر هوموفوبیک وجود نداره.
کسی حق نداره ضد همجنسگرایی باشه.
اما من...
من از پسرا متنفرم.
من از پسر بودن کلا متنفرم.
این اولین هالووین‌ی هست که دارم شرکت میکنم و اخریش هم میشه.
من تازه ۱۸ سالم شده و باید حتما برم تا یه دوست دختر یا دوست پسر پیدا کنم.
من از هالووین هم متنفرم.
من از این ترسی که دارم هم متنفرم.
میترسم که کسی که لباس مشابه منو پوشیده باشه یه پسر باشه.
و اوه اون موقع من خودم رو حلقه اویز میکنم.
-هری استایلز


______

Lotfan nazareton ro begid ke mn zood ghesmat aval ro bezaram :)

Vote and comment/Follow
:)

Halloween/L.SWhere stories live. Discover now