قسمت دوازدهم

2.6K 395 197
                                    


"هی زین"

هری گفت وقتی به زین رسید که داشت با دوست دخترش حرف میزد.

"هی"

اون جوابش رو داد و یکم از دوست دخترش فاصله گرفت تا بتونه با هری دست بده.

"هری این جی‌جیِ"

زین دوست دخترش-جی‌جی-رو به هری معرفی کرد.

"هی هری"

"اوه"

هری اروم گفت وقتی یه قیافه اشنا دید.
اون لبخند زد وقتی اشلی از دور اومد طرف هری.
اون دستاش رو باز کرد و گذاشت دور هری.

"اوه هری...شنیدم یه پسر گیرت اومده منو فراموش کردی"

اون-اشلی-لباش رو غنچه کرد و هری خم شد و اروم اونارو بوسید.

"اگه اون پسر یادم بره تو یادم نمیری"

"اِهم اِهم...ما دیگه میریم"

زین گفت و دست جی‌جی رو گرفت و رفتن.
زین اصلا از این کار هری خوشش نیومد.
زین از اون پسرا نیس که به عشق زندگیش خیانت کنه.

هرچند که لویی عشق زندگی هری نیس ولی مسعولیت داره.
ادمی که روش دست گذاشتی رو نشکنی و خوردش نکنی.
اشلی دست هاش رو دور گردن هری حلقه کرد.

"خب برنامه ای امشب داریم؟"

گفت و از عمد زانوش رو به جلوی شلوار هری کشید.

"بعد مدرسه خونه ما"

هری که نفسش بریده بود گفت و اشلی لبخند زد و یکم قدش رو بلند کرد و دوباره یه بوسه دیگه روی لب های هری گذاشت و ازش فاصله گرفت.

"کنار در منتظرت میمونم"

هری سرش رو با لبخند تکون داد و اشلی از جلوش کنار رفت کنار.
هری نفس عمیقی کشید و چشم هاش که بسته بود رو باز کرد.

ولی وقتی چشماش رو باز کرد.
ای کاش هیچ وقت باز نمیکرد.
اونجا.
دقیقا رو به روی هری.

لویی ایستاده بود که دهنش یکم باز بود.
لویی وقتی نگاه هری رو دید زود سرش رو برگردوند و چند قطره اشکی که از چشم هاش اومده بودن رو‌ پاک کرد و‌ راه‌ش رو گرفت و رفت‌.

این کار به اون هیچ ربطی نداره.
که یه پسر به یه دختر دیگه ابراز احساسات کنه و جلوی همه دیکِ اون رو‌تحریک کنه ولی این پسر.

قراره تا چند روز دیگه شوهرش بشه و این براش سخته که با یه هرزه که با همه هست باشه.
لویی گفت هرزه؟

اون به خودش یه نیشخند از روی ناراحتی زد و به طرف اولین کلاسش حرکت کرد.

.

وقتی زنگ اخر به صدا در اومد.
لویی خوشحال شد و‌زود وسایلش رو جمع کرد.
رفت سمت کمدش و وسایلش رو توش گذاشت و درش رو بست.

Halloween/L.SOù les histoires vivent. Découvrez maintenant