قسمت هجدهم

2.9K 370 108
                                    

آلبرت ماشین رو جلوی در عمارت پارک کرد.
هری به لویی لبخند زد و در ماشین رو باز کرد و وقتی داشتن پیاده میشدن دست لویی هنوز تو دستش بود.

"آلبرت وسایل رو خودت بیار"

"چشم اقا"

لویی جعبه بزرگ حلقه هارو تو دستش داشت وقتی داشتن به طرف در عمارت حرکت میکردن ولی یه صدا از پشت سرش باعث شد برگرده.

"لویی"

اون شخص گفت و لویی خیلی زود صدای اون شخص رو تشخیص داد و خدا خدا میکرد گوش هاش اشتباه شنیده باشن و این شخصی که گفت 'لویی' لوک نباشه.
لویی چشم هاش رو سفت روی هم فشار داد قبل از اینکه بازشون کنه و به شخصی که عصبانی جلوش ایستاده بود نگاه کنه.
هری با تعجب و سوال به هر دو اون ها نگاه کرد.

هری نمیدونه اون شخصی که جلوشه لوکِ.
چون اون شب اون اصلا به خودش ذحمت نداد تا نگاه کنه.
یا به عبارتی 'به دیک‌ش' هم نبود که کی اون ور تخت خوابیده!

"لوک"

لویی بعد چند دقیقه سکوتی که بین اون سه بود گفت و هری زود فهمید پس زود دستش رو برای البرت که داشت اروم اروم جعبه هارو حمل میکرد تکون داد تا سریع تر بره داخل تا اون ها تنها باشن.

"همین لویی؟'لوک'؟خیلی نامردی لویی...اصلا دیگه نمیشناسمت"

لوک با ناباوری گفت و سرش رو تکون داد تا اشک هاش روی گونه هاش نریزن.

"ببین لوک من..."

"هاش‌هاش...نمیخوام چیزی بدونم...همه چیز واضحه...فکر نمیکردم هیچ وقت کارمون به اینجا بکشه...ما شب عالی داشتیم ولی بعدش تو گذاشتی و رفتی"

لوک گفت و دستش رو طرف هری گرفت و ادامه داد:

"و من باید از مامانت بفهمم که تو نامزد داری لویی...من نمیتونم لویی خودمو از توی توی بیرون بکشم و‌اون رو تشخیص بدم"

لوک گفت و بالاخره قطره های اشک اروم روی گونه هاش ریختن و این صحنن ای نبود که لویی بخواد هری هم ببینه.

"میشه بری داخل؟"

لویی مؤدبانه از هری درخواست کرد و هری یکم تو چشم های لویی نگاه کرد و بعد اروم سرش رو تکون داد و رفت داخل عمارت.
لویی رفت جلو و به لوک نزدیک شد.

"تو یه دروغگویی"

لوک گفت و هنوز داشت از چشم های ابیش اشک میومد.
اقیانوس چشم های لوک امروز بدجور طوفانی شده طوری که لویی قراره توشون غرق بشه.

"نه من نگفتم"

لویی با بغض گفت و رفت جلو تا دست های لوک رو بگیره که لوک‌ دست هاش رو کشید عقب.

"نه نه نه"

لوک تند تند سرش رو تکون داد.

"ازت متنفرم...ازت متنفرم لویی ویلیام تاملینسون...متنفر"

Halloween/L.SOnde histórias criam vida. Descubra agora