قسمت اول

1.4K 100 80
                                    

" هی سم! نمیخوای یه تکونی به اون تن لشت بدی و برقصی؟ "

برایان اینو گفت و دوربینو سمت سم که رو مبل کنار من نشسته بود گرفت.
سم دستشو سمت لنز دوربین گرفت و با خنده گفت: گمشو برایان.
برایان با لجبازی بیشتر جلو اومد و دوربینو سمت من گرفت و گفت: تو چی خوشگله؟

سم دستشو کاملا رو لنز دوربین گذاشت و گفت: وانمود نکن که نشنیدی چی گفتم!

برایان با خنده کنار رفت و بین جمعیت گم شد.
ما تو یه تولد بودیم.
البته بیشتر شبیه پارتی بزرگسال ها بود تا تولد!
تولد همکلاسیم لنا.
اون پولدارترین دختر تو مدرسه است و تعجبی نداشت تولدش تو همچین وضعی باشه.

سم دستشو از دور گردنم برداشت و جلو نشست و گفت: از اینجا خوشم نمیاد. زیادی گرفته ست.
با تعجب گفتم: گرفته؟

صدای موزیک بالا رفت و سم مجبور شد برای گفتن حرفش داد بزنه: داغونه! حوصله شو ندارم! میخوام برم بیرون.
دستشو گرفتم و داد زدم: باهات میام.
هر دو بلند شدیم و از خونه بیرون رفتیم.
سم نفس راحتی کشید و همون لحظه بود که متوجه تتوی گل رز روی گردنش شدم!

" سم؟ کی تتو کردی؟ "

دستشو دور گردنش کشید و گفت: امروز بعداز ظهر .چطوره؟
انگشت شصتمو واسش بالا بردم و گفتم: عالیه! بهت میاد. اما پیرسینگ دماغت بیشتر متعجبم کرد.

خیابون خلوت بود و هیچکس نبود جز تیرچراغ ها برق و من و سم.

" کجا میریم؟ "
" دنبال ماه؟ "
" شاعر شدی؟ "
" فکر کردم سوال کردم "
" سم؟ "
" ها؟ "
" کولم کن "

ایستاد و بدون اینکه سمتم برگرده دستاشو پشت سرش گرفت و گفت: بیا بالا.

چند قدم عقب رفتم و بعد دویدم و پریدم روش.

زیر زانوهام رو گرفت و من دستمو دور گردنش قفل کردم .

ما شونزده سالمونه و از سیزده سالگی با همیم و اخلاق همدیگرو خیلی خوب بلدیم

سم خندید و بعد صدای دویدن کسی از پشت سرمون رو شنیدیم

سم برگشت و چشممون به جمال برایان که مثل کانگورو سمتون جهش میکرد روشن شد.

سم دستشو از زیر زانوهام برداشت و من پایین اومدم با اینکه هنوز دستم رو شونه هاش بود.
برایان درحالیکه خیلی هیجان زده بود (اینو از نیش بازش فهمیدیم) سمتمون دوید و وقتی بهمون نزدیک شد گفت: مگه دیوونه شدین که از مهمونی اومدین بیرون؟

AliensHikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin