Chapter 20

1.4K 153 72
                                    

سه روز بعد

Niall' pov

روي كاناپه دراز كشيدم و به سقف خيره شدم.

سه روزه كه حوصله هيچي ندارم.

تو اين سه روز شركت نرفتم به همه گفتم مريضم و نميخوام فعلا كسيو ببينم.حالم خوب نيست و با ديدن صحنه چند شب پيش انگار كل زندگيم داغون شده.

من تازه فهميده بودم كه واقعا به اميلي علاقه پيدا كردم و ميخوام باهاش ديت كنم.

ميخواستم باهاش حرف بزنم و براي شام به بهترين رستوران لندن ببرم و خوشگل ترين دسته گل رو تقديمش كنم و ازش بخوام كه دوست دخترم باشه....اما حرفايي كه اون شب از هري و اميلي شنيدم همه روياهامو خراب كرد.

قبل از اينكه اميلي رو ببينم تنهايي برام مهم نبود اما الان كه احساس ميكنم اميلي ديگه هيچ وقت سهم من نيست تنهايي عذابم ميده...انگار...انگار هيچ كسي رو تو اين شهر بزرگ و لعنتي ندارم.

الان ميتونم بگم تنهايي از سرماي زمستونم بدتره ادم تا تنها نشه اون سرما رو حس نميكنه...اره...حس ميكنم زندگيم سرد شده.

يه ذره شانسي كه داشتم تا اميلي رو بدست بيارم ازم گرفته شد...اون هم توسط بهترين دوستم...برادرم هري.

هه خنده داره واقعا خنده داره كه بين اين همه ادم هري بين من و اميلي قرار بگيره.

شايد اگه كسه ديگه اي بود تلاشمو ميكردم تا اميلي رو براي خودم كنم اما اون هريه...داداشم.

اون عوضي كه تو همه چيز اول بود و من بهش افتخار ميكردم.اون هميشه به هرچيزي كه ميخواست ميرسيد خيلي زودتر از من...مثل همين الان.

گرماي اشكمو روي صورتم حس ميكنم.دستمو سمت صورتم ميبرم و سريع اشكامو پاك ميكنم.

از دست خودم عصبانيم...من بي عرضه ام...اره من بي عرضه ام و حق ندارم بشينم مثل دختر بچه ها گريه كنم.

من ميخواستم بهش زمان بدم تا زندگيش به روال ارومي برگرده بعد به يه شام دعوتش كنم اما هري عجولانه كارشو كرد.

من كه ميخواستم ادم خوبه اين داستان باشم ضرر كردم...چقد خوب بودن سخته،به خاطر ارامش اميلي ابراز احساساتم بهش رو به تاخير انداختم اما هري بدون در نظر گرفتن همه اينا پيش قدم شد و موفق هم شد.

زنگ خونه رشته افكارمو پاره كرد.مطمئنم هريه كه ميخواد به زور ببرتم از خونه بيرون.

اون تو اين سه روز بيشتر از هزار بار بهم زنگ زده و من فقط به چند تاش جواب دادم.به گفته خودش عادت نداره منو اينجوري ببينه.

رفتم سمت در و بازش كردم.

اخرين كسي كه انتظار داشتم ببينمش پشت در بود.

I'M YOURS [harry styles]Où les histoires vivent. Découvrez maintenant