Part 6 - فرمولا وان

951 123 81
                                    

#PRFdisaster Part 6

از نگاه زین:
مدادو دستم گرفتم و سعی کردم یه کوفتی بنویسم.
نوشتن همیشه حالمو خوب میکرد.
یه بار یه رمان نوشتم ولی فقط خودم خوندمش
خب باید بگم دلم نمیخواست رمان زندگیمو کسی بخونه.

آره من زندگی خودمو نوشتم. و دیگه هم نمیخوام اون لعنتی رو ادامه اش بدم. میزارم تا همون 20 سالگیم که نوشتم بمونه
این دوسالم به اندازه همون بیست سال مزخرف بود.—«برادر گرامی؟!»
_«چته جوجه؟»
-«جوجه عمه اته»
_«مگه تو جوجه ایرلندی نیستی؟ نه میخوام بدونم مگه نیستی؟»

-«آخه......»
_«مگه نیستی؟»
-«ولی....»
_«مگه نیستی؟»
هی وسط حرفش می پریدم.
-«چرا ولی......»
_«هستی دیگه!»
-«هوففففف باشه. هستم.»
_«دیدی گفتم! حالا چیشده؟»

-«یه مسابقه هست.. مسابقه اتومبیل رانی.. هرچی آدم خفن تر از تو هست اونجان.»
_«که خفن تر از من ها؟ خیانت کار!»
-«هیج کس خفنیه تورو نداره برادر جان! حالا گمشو لباس بپوش بریم.»

خندیدم و تیشرتمو دراوردم. اول فکر کرد میخوام لباس عوض کنم بعدش که رفتم زیر پتو فهمید میخوام چیکار کنم.

خندید و اومد جلو پتورو از روم کشید
-«ای لعنت بهت! بلند شو بریم. خیلی حال میده!»
_«باشــــــــــه بابا!»
تسلیم شدم. لباسمو عوض کردم و سوار ماشین شدم.
پشت فرمون نشستم و به داداش ایرلندیم نگاه کردم.

_«خب کجا میخواستی بری؟»
-«میریم خیابون کناری اون مرکز خریده که همیشه میریم. و حواست باشه 'میریم'»
خندیدم
_«خوبـــــه حالا! منم یه سری میزنم.»
-«کوفت»

_«خب پس میخوایم بریم مسابقه اتومبیل رانی ها؟ دلت نمیخواد شرکت کنی؟»
-«خب نه راستش من از سرعت میترسـ......»
با گازی که دادم و صدای جیغ لاستیک ها حرفش قطع شد و به جاش داد زد.

-«عوضـــــی آروم برو!!»
و من بیشتر گاز میدادم و ماشین های دور و برم رو به طرز خطرناکی رد میکردم.
صدای خنده من و صدای جیغ نایل کل خیابونا رو پر کرده بود.

وقتی به خیابون رسیدیم و باید دور میزدم و وارد میشدم.
مثل آدم که دور نزدم.
یه دور پلیسی ای زدم که نایل پرت شد سمتم.
_«خودتو محکم نگه دار نایلر این چه وضعیه.»

با دستم کنارش زدم و انداختمش سر جاش. آخر خیابون یه دفعه ترمز کردم و نایل دوباره سمت شیشه پرت شد.
پوکر سمتم برگشت و لبخند دندون نمامو تماشا کرد.
نفس نفس میزد. انگشت اشاره اش رو جلوم گرفت و

-«فقط میتونم بگم: تو یه مصیبتی که سرم آوار شده و قراره به کشتنم بده!»
_«اوه بیخیال داداش کوچولو.. هردومون میدونیم من یه مصیبت خوبم!»

لبخند زدم و پیاده شدم. شت! هرچی آدمه ریخته اینجا!
همه یه جا جمع شده بودن و داشتن نگاه میکردن.
-«لعنتی دیر رسیدیم!»
_«جانم؟! من که کل راهو تخته گاز اومدم.»
-«دیر از خونه زدیم بیرون. بدو بدو.»
همونجوری که داشتیم سمت مسابقه میدوییدیم گفتم:
_«پس از اول تو دیر کردی. »
-«من سه ساعت داشتم تورو از زیر پتو میکشیدم بیرون و اون کاغذو مدادو ازت میگرفتم.»
خندیدم و وقتی به جمعیت رسیدیم ایستادم.

نایل که انگار باباش میخواست مسابقه بده اینقدر ذوق داشت.
_«برای کی اینقدر ذوق داری؟ »
بالا پایین میپرید و یه ماشین BMW مشکی رو تشویق میکرد.
-«Hell Girl»

یا خدا! از اسمشم معلومه چیز جالبیه! هل گرل! دختر جهنمی! خوشم اومد.
هی زیر زبونم زمزمه میکردم و با چشمم دنبالش کردم
_«هل گرل... هل گرل... »

نایل بازوی منو گرفته بود و هی تکون میداد و جیغ میکشید و بپر بپر میکرد. به خاطر اینکه اون BMW لعنتی داشت برنده میشد بازوی من توسط نایل هوران به فنا رفت!

و با یه جیغ بنفش از طرف نایل مسابقه تموم شد و همون BMW لعنتی بازو خراب کن برنده شد.

از ماشین پیاده شد و با عشوه پاهاشو بیرون گذاشت و درو بست. سمت جایی که ما بودیم برگشت. موهاشو به سمت بالا تاب داد و تاپ مشکیشو صاف کرد. خیلی با عشوه کلاه‌ش رو که نقش پرچم آمریکا روش بود رو سرش گذاشت و به ماشینش تکیه داد. آدامسشو میجویید و ناخن هاشو نگاه میکرد و به طرفداراش -از جمله نایل خودمون- لبخند میزد.

و وقتی گفت:
-«اوه ممنونم کریستوف»
دیگه مطمئن شدم درست دیدم
عالی شد!

_«نایل!»
-«جییییییییییغ هل گرل هووووو!!»
داد زدم:
_«نایــــــــــل!»
با ترس سمتم برگشت.
_«بدو بریم. »
-«چی ؟ چرا؟ من نمیام»
_«باشه تو اینجا بمون من پیش ماشینم.»

بازومو گرفت.
-«چیشده داداش؟»
رفتم کنار گوشش:
_«اون فلورده، خاک بر سر. گمشو بریم.»

دهنش تا زمین باز شد. با انگشت اشاره ام بستمش و دستشو گرفتم و سمت ماشین رفتم.
سوار شدیم. سمتم برگشت و انگشت اشاره اش رو به صورت خیلی متفکری جلوم گرفت و دهنشو باز کرده که حرف بزنه ولی من سرعت عملم بیشتر بود:
_«هیچی نگو!»
بعدش که قیافه پوکر و ناراحتشو دیدم اضافه کردم:
_«لطفا!»
گاز دادم و سمت خونه رفتم.

خودمونو روی مبل پرت کردیم نایل بعد از یکم پخش شدن خودشو جمع و جور کرد و خیلی با نمک داد زد
-«تو میخوای ستاره فرمولا وان رو بکشیییییی؟؟؟»
لعنت بهش!
_«من میدونستم که اون ستاره فرمولا وانه؟؟؟»
خاک بر سرم کنن. بیچاره شدم!
-«وای تو میخوای کویین منو بکشییییی؟؟»
-----------------------

Perfect Disaster (Z.M)Where stories live. Discover now