Perfect Disaster (Z.M)

Part 19 - تنهای تنها

حتما با آهنگ بخونید لطفا :)
Song: Oats in the water - Ben Howard

#PRFdisaster Part 19

"وات د فاک؟ بازم گرفتت؟ تو هم هیچ کاری نکردی؟ خسته نشد؟ وات د هل؟"

_آروم باش! آره اون منو گرفت.. اصلا حال اینو ندارم باهاشون در بیوفتم! می ذارم هرکاری می خواد بکنه... مشکلش اینه دلش نمی خواد من فرار کنم. وقتی فرار می کنم حرصش می گیره و منم دوست دارم حرص خوردنش رو ببینم. و راستش نایل.... خسته شدم! خسته شدم از بس باهاشون در افتادم!

زین نفس عمیقی کشید و بدون این که به علامت سیگار ممنوع روی دیوار دفترشون توجه کنه یه نخ سیگار از جیبش بیرون کشید و سریع روشنش کرد و یه پک عمیق زد.

به صندلیش تکیه داد و دود رو با یه آه بلند بیرون داد.

چند لحظه بعد، نایل با صدای آروم و پر از دردی پرسید:

"خب پس می خوای چی کار کنی‌؟ باید رجی رو بکشی تا ولت کنه!"

زین سیگارشو لای دو تا از انگشت هاش نگه داشت و سرشو روی کف دست عرق کرده اش گذاشت و خاموشش کرد.

هیچ آثاری از درد توی چهره اش دیده نمی شد. در عوض، با نیشخند به ته سیگار خاموش شده زل زد و گفت:

_دیگه برام مهم نیست. می دونم نایل! اون حتی وقتی رجی رو بکشم هم ولم نمی کنه...

با همون نیشخند ترسناک سمت نایل برگشت و همون جوری که سیگارو با نوک انگشت هاش توی سطل آشغال کنار نایل پرت کرد گفت:

_یکی دیگه باید بمیره!

(فلش بک)

_خدایاااااا بیخیال دیگه ادی! بیخیالش شو... ولم کن مرد... بزار زندگیمو بکنم.

زین این هارو با آرامش عذاب آوری گفت و با نیشخند به صورت ادگار چشم دوخت.
خدایا اون روی ادگار تسلط کامل داشت!

ادگار از عصبانیت صورتش قرمز شد و می خواست مشتش رو روی صورت زین فرود بیاره که زین زد زیر خنده.

"چرا می خندی عوضی؟؟؟"

زین همونجوری که می خندید بین خنده هاش گفت:

_آخه... کارات واقعا خسته کننده شده ادی! هی منو می گیری و من فرار می کنم. تا کی ادگار؟ ها؟ تا کی؟ تا کی تو منو بگیری و من فرار کنم؟

ادگار با حالت خسته ای داد زد:
"تا وقتی انتقام پدرم رو بگیرم."

زین دوباره زد زیر خنده و این خنده های عذاب آور، ادگار رو عصبی می کرد.

_هی ادی... تو متوجه نمی شی که ما نمی تونیم به نتیجه ای برسیم؟ ما همو خنثی می کنیم مرد! خنثی! نه تو می تونی تا ابد دنبال من باشی، نه من می تونم تا ابد فرار کنم! پس این قدر خودتو خسته نکن. در عجبم که تا حالا خسته نشدی!