ا-لويىىىىىىبا صداى داد بلند ايدن طورى با ترس از جام بلند شدم كه سرم محكم به در گاراژ خورد
ل-شت ، چيه ايدن؟ چرا سر اوردى؟
همونطور كه سرم رو مى ماليدم با اخم گفتم و بهش نگاه كردم
سريع خودش رو كنارم رسوند و با چشماى نگرانش به سرم زل زد و با دستش موهام رو كنار زد
ا-لو چيزيت كه نشد؟ ببخشيد نبايد اينطور صدات مى كردم
ايدن با ناراحتى زيادى گفت و به سرم نگاه دقيقى انداخت كه باعث شد بدون حرف فقط با تعجب نگاهش كنم
ا-خبرش خيلى خوشحالت مى كنه لويى ، بالاخره داريم به هدفمون مى رسيم
ايدن بعد از چند دقيقه معاينه ى سرم گفت و دستم رو كشيد و از گاراژ بيرون برد
-و اون خبر چيه؟
با هيجان و كنجكاوى پرسيدم و دستش رو كشيدم و مجبورش كردم وايسه
ا-باهام بيا لو بايد نشونه بدم
ايدن با خوشحالى گفت و دستم رو دوباره كشيد
با بى صبري پشت سرش راه رفتم
تا وارد اتاقش شد و دستم رو ول كرد و سمت ميزش رفت و چند تا برگه رو جابه جا كرد تا برگه ى مورد نظرش رو پيدا كرد و سمت من اومد
ا-بگير و بخون لويى
سريع از دستش گرفتم و شروع كردم به خوندنش
-اوه خداى من ايدننن
نا خواسته جيغ بنفشى زدم و از شدت خوشحالى بغض كردم
-ايدن ، من چجورى بايد ازت تشكر كنم ؟ تو اينكارو برام كردى و من هيچكارى نمى تونم در ازاش برات انجام بدم
اينو گفتم و بغضم شكست و اشكام مثل سيل روى گونه هام ريختن
برگه ى توى دستم رو روى صورتم فشار دادم و همونطور كه گريه مى كردم اونو محكم بوسيدم
اين مجوز اغاز زندگى روياييه منه
اين مجوز چيزيه كه هيچوقت حتى توى بهترين رويا هام هم نمى تونستم ببينمايدن با ديدن گريه كردنم بى طاقت سمتم اومد و برگه رو از دستم بيرون كشيد و روى زمين انداخت و صورتم رو توى دستاش گرفت
ا-گريه نكن لعنتى ببين چجورى اين چشمارو قرمز كردى ، اين خبر خوبيه ، اين خبر بيشتر از اين كه براى تو خوب باشه براى من هست
اينكه تلاشام روى يه كودن جواب داده